گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست
جلد سوم
معرفی تفصیلی چند ترجمه‌





ترجمه كشف الغمة فی معرفة الائمة

كتاب كشف الغمه اثر علی بن عیسی اربلی (م 692) در شرح زندگی ائمه معصومین علیهم السلام است كه به دلیل اتقان آن در استفاده از مآخذ معتبر، و نگرش عالمانه حاكم بر آن،
______________________________
(1). تصحیح میر هاشم محدث، تهران، بنیاد بعثت، 1363
(2). فاضل، محمود، فهرست نسخه‌های خطی كتابخانه جامع گوهرشاد، ج 1، ص 202، ش 233؛ نسخه دیگری از آن در كتابخانه مجلس (ش 7189) موجود است. صدرایی نیا، فهرست كتابخانه مجلس، ج 38، ص 189.
ص: 1105
بسی پر ارج دانسته شده و در میان شیعه و سنی نفوذی گسترده داشته است. «1» این كتاب در دوره صفوی، از همان آغاز آن، مورد توجه عالمان و حاكمان صفوی قرار گرفت و تنها در عهد طهماسب اول (930- 984) سه بار به فارسی درآمد.
یكی از این ترجمه‌ها، از نعمت اللّه بن قریش رضوی حسینی مشهدی است. وی در مقدمه كتابش، از اقدامات شاه اسماعیل و شاه طهماسب در بسط تشیع یاد كرده و فصلی از اقدامات آنان در این ارتباط سخن گفته است. وی همچنین از محمد خان به عنوان «اعدل و اعقل امراء زمان شجاعا للدولة و الدنیا و الدین» یاد كرده است. در ادامه، درباره این كه چرا به ترجمه این كتاب پرداخته، می‌نویسد: و چون بنابر حدیث زیّنوا مجالسكم بذكر علی بن ابی طالب، در اكثر اوقات مجلس آن منصب عالی به ذكر مناقب آن شاه اولیاء، مزیّن و محلّی بود و همواره خاطر عاطر آن‌جامع مفاخر، متوجه بر این بود كه تولّی و تبرّی در میان مردم آشكار شود، و معلوم و مقرّر بود كه بیش‌تر مردمان این زمان، از اكثر احوال ائمه طیبین غافلند و معرفت ثواقب مناقب ایشان به تفصیل حاصل ندارد؛ فرمود كه كتاب كشف الغمة فی معرفة الائمة كه جامع‌ترین كتب است در این باب، اگر كسی به پارسی كند، نفع آن عام شود و موالیان همه، در معرفت امامان كامل و تمام شوند و این نعمتی عظیم و بركتی شامل و عمیم بود. فقیر حقیر نعمت الله بن قریش رضوی حسینی مشهدی، چون این سخن شنید، گفت:
كه اگر به این خدمت قیام نمایم و به یمن همّت و لطف امداد خان عالی‌شان این مدعی تمام شود، هر آینه كاری كرده باشم و از این امیدواری كلی به شفاعت ائمه طیّبین حاصل شود و موجب فرحت و مسرّت دوستان بود؛ بنابر این قبول این معنی نمود.» این سخن، به وضوح، سیاست فرهنگی عصر شاه طهماسب را نشان می‌دهد.
وی در ادامه از نحوه ترجمه خویش سخن گفته و برخلاف كسانی كه در ترجمه از خود افزوده‌ای بر متن دارند، می‌نویسد «و این ضعیف در این كتاب تصنیفی ندارد كه بر او ایرادی متوجه شود». این نشانه آنست كه در آن زمان، ترجمه‌ای كه مترجم در متن دست برد، موجب ایراد می‌شده است. شاید هم مقصودش آن است كه هیچ یك از مطالب از آن او نیست كه اگر ایرادی دارد، متوجه او باشد. وی ادامه می‌دهد: «بلكه همین از اسلوب عربی به فارسی كرده و فی الجمله اندكی اختصار كرده، و بعضی روآیات و اخبار كه ذكر آن موجب تكرار بود از ایراد آن اجتناب نموده». درباره مواردی كه نتوانسته است متن را با دقت بخواند یا اشكالی در عبارت بوده، ترجمه را در آن قسمت متوقف كرده «و اگر در نسخه كتاب سقمی بوده، یا آن كه كما ینبغی تبیین و توضیح نمی‌پذیرفته، جواد قلم را از جولان در
______________________________
(1). جعفریان، رسول، علی بن عیسی اربلی، مقالات تاریخی، دفتر چهارم، صص 209- 277
ص: 1106
میدان ترجمه آن نگاه داشت و آنچه قریب الفهم و سهل التناول بود، به ترجمه آن اكتفا نمود». وی از دیگران تقاضا كرده است كه «اگر بر غلطی یا سهوی اطلاع یابند، به ذیل عفو و اصلاح بپوشند و در اعتراض و تشنیع نكوشند كه این بنده قلیل البضاعه، با ضعف و پیری و بی‌نوایی و پریشانی و تشتت بال و تفرّق احوال، به قدر جد و جهد خویش تقصیر ننموده».
وی در ادامه درباره نثر ترجمه خود می‌نویسد: «و به تكلّف در عبارت و لطافت استعارت مقیّد نگشته» و این نكته‌ای بس مهم است كه در نوع ترجمه‌های متون دینی مشهود است.
از این ترجمه تنها بخشی كه شامل شرح حال رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیر مؤمنان علیه السلام است و باید جلد اول كتاب باشد، برجای مانده است؛ اما این كه آیا مجلد دوم نیز به فارسی درآمده است یا نه، آگاه نیستیم. در پایان این نسخه آمده است كه «تمّت الكتاب سنة 955». نسخه‌ای از آن به شماره 6740 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود.
دومین ترجمه كشف الغمه نیز در عهد شاه طهماسب و به دستور وی صورت گرفته است. مقدمه جزء اول كتاب را مترجمی نگاشته است كه شناخته شده نیست؛ اما از عبارت وی چنین برمی‌آید این جزء به وی واگذار شده و اجزاء دیگر به كسان دیگر؛ وی در این مقدمه از وضعیت نامناسب شیعه پیش از دولت صفویه یاد كرده، آنگاه به ذكر خدمات شاه اسماعیل و شاه طهماسب پرداخته و پس از آن درباره برخورد علمی با مخالفان- یعنی سنیان- و نحوه آن سخن گفته است.
وی درباره شاه طهماسب نوشته است: چون رأی سدید صواب دیدش اقتضاء نموده كه با گروه معاندان و طایفه جاحدان كه در این زمان از مذهب شیعه و مسلك امامیه ابتعاد می‌كنند و از غایت عناد تجویز حقیقت این مذهب نمی‌نمایند و مقالات این فرقه را در باب خلافت و فضیلت عترت از امور مخترعه و از اصول موضوعه می‌دانند و اقوال و آثار و اخبار ایشان را سخیف و ضعیف می‌پندارند مجادله به طریق احسن، چنان كه مقتضای آیه كریمه به ظهور رساند كه شاید كه بعضی از آن‌ها كه در وادی ضلالت حیران و در بیابان غوایت سرگردانند، بعد از مراعات این نكته بدیع، از حیّز جهالت و ورطه هلاكت بیرون آیند و چون ... طریق احسن در مجادله آنست كه به كلمات مشهوره و به مقدمات مسلّمه باشند و بهترین تألیف در زیباترین تصنیف كه آن مشتمل بر اخبار مشهوره و مقدمات مسلّمه كه جاحدان مذهب را از تسلیم آن گریزی و معاندان را از قبول آن گزیری نیست و به ضرورت اعتراف به آن می‌باید نمود، كتاب كشف الغمه است كه مجتمع اخبار مقرّره و جامع مقدمات مسلّمه است ...».
وی درباره استفاده بهتر از این اثر و نیز درباره ضرورت ترجمه آن به فارسی می‌نویسد:
ص: 1107
«اما چون تألیف این كتاب به لغت عربی مسطور بود و فارسی‌زبانان را از آن، حظّ شامل و بهره كامل نبود، پس بنابراین، خدام امیر كبیر واجب التوقیر عنان همّت به صوب این مقصود معطوف داشته، رقم تفریس- فارسی كردن- مجلّد اول از كتاب مذكور به اسم این فقیر حقیر زدند». او می‌نویسد كه در آغاز با این كار موافق نبوده، اما به هر حال موافقت كرده است.
وی درباره روش ترجمه خود می‌نویسد: «مقرّر آن كه تفریس كتاب مذكور بر نهجی واقع شود كه آنچه مضمون مسطور و مقصود اصلی از الفاظ و عبارات باشد، مفهوم و مودّی گردد؛ چنان كه هیچ قصوری و اهمالی در مقاصد اصلی و خللی در ادای فواید خفی و جلی آن متطرّق نشود، و تقدیم و تأخیری كه در میانه مفسّر و مفسر نسبت به الفاظ عربیه و عبارات فارسیه واقع می‌شود، شك نیست كه موجب اخلال در كشف و توضیح و قادح در زبده بیان نخواهد بود». نسخه‌ای از این ترجمه به شماره 3008 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود.

ترجمة المناقب‌

سومین ترجمه كشف الغمه از ابو الحسین علی بن حسن زواره‌ای «1» مترجم و مفسّر معروف عهد طهماسب اول است كه آن را ترجمة المناقب نامیده است. زواره‌ای از مترجمان حرفه‌ای و در عین حال عالمی برجسته است كه تلاش زیادی در بازگرداندن آثار عربی شیعه به فارسی داشته و آثارش در كتابخانه‌ها بسیار فراوان است. وی ترجمه كشف الغمه را در سال 938 به انجام رسانده است.
وی با اشاره به اهمیت كتاب می‌گوید، از آن‌جا كه «ترتیب آن به لغات فصیحه عربیه فرموده و در مطالعه آن بر فارسی‌زبانان مشكل نموده، بنابراین بنده داعی علی بن حسن الزواری- غفر اللّه ذنوبه و ستر عیوبه- اگر چه استیهال این امر جلیل القدر نداشت، لیكن به قدر وسع و طاقت متصدّی ترجمه این كتاب شد بر وجه اختصار و به حذف بعضی از تكرار تا بر مائده فایده آن هر طالب محظوظ تواند شد. و شروع در این امر نمود بعون ملك معبود. و این كتاب را بر نهج اصل ترتیب داد و ترجمة المناقب نام نهاد و اللّه یهدی الی سبیل الرشاد. و هر خلل و زللی كه در صورت سهو در او وقوع یافته باشد، حواله به طبع سلیم و ذهن مستقیم است كه به قلم اخلاص اصلاح نمایند».
نسخه‌های فراوانی از آن موجود است كه از آن جمله نسخه‌ای است كه به شماره 800 در كتابخانه آیة الله مرعشی نگهداری می‌شود. این كتاب، بنا به اهمیتی كه داشته به چاپ نیز
______________________________
(1). نك: آقابزرگ، احیاء الداثر، ص 152
ص: 1108
رسیده و متن عربی همراه با ترجمه فارسی در سه جلد منتشر شده است. «1» باید دانست كه زواره‌ای از مترجمان رسمی این دوره بوده و چندین اثر شیعی از جمله تفسیر منسوب به امام عسكری علیه السلام، عدّة الداعی، و مكارم الاخلاق را با عنوان مكارم الكرائم به فارسی ترجمه كرده است. «2» از ابو الحسن علی بن حسن زواره‌ای چند ترجمه دیگر نیز در دست است كه به معرفی برخی از آن‌ها می‌پردازیم:

مفتاح النجاح‌

این اثر ترجمه‌ای است از كتاب عدة الداعی احمد بن فهد حلی (م 841) كه در باب دعا نوشته شده است. زواره‌ای در آغاز ترجمه خود گفته است: «چون كتاب عدة الداعی و نجاح الساعی ... مشتمل بر فضیلت دعوات مأثوره و محتوای بر نكات لطیف منثوره، لیكن بر لغات فصیحه عربیه مسطور بوده و ارباب لهجه فرس از مطالعه آن مهجور، به جهت عموم فایده بعضی از اخوان دینی و خلّان یقینی استدعا نمودند از فقیر حقیر كثیر التقصیر علی بن حسن الزواره‌ای- احسن اللّه احواله و جعل بالخیر آماله- كه آن را مترجم گرداند». «3» زواره‌ای از مترجمان حرفه‌ای و دقیق دوره نخست صفوی است. وی در پایان مقدمه می‌نویسد: اگر «خلل و زللی در این ترجمه وقوع یافته، به ذیل عفو بپوشند و در اصلاح آن كوشند». آقابزرگ از این ترجمه یاد كرده و نوشته است كه زواره‌ای برخی از ادعیه را بر آن افزوده است. «4»

طراوة اللطائف در ترجمه كتاب طرائف‌

این اثر كه ترجمه دیگری از زواره‌ای است، ترجمه كتاب الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف اثر رضی الدین علی بن طاووس (م 664) است. وی در مقدمه نوشته است: «چون تألیف آن به لغت فصیحه عربی بود و بر فارسی‌زبانان به سهولت چهره نمی‌گشود، به خاطر فاتر علی بن حسن زواره‌ای خطور می‌كرد، به قدر توانایی به لغت فارسی مترجم [گردد] و به جهت عموم فایده، همه كس محفوظ توانند شد از آن فایده؛ لیكن جرأت نمی‌نمود در آن، تا بعضی از برادران دینی و دوستان یقینی از وی خواستند تا ترجمه كند و وی پذیرفت. بنا به نوشته وی، ترجمه كتاب در ششم ماه رجب 961 خاتمه یافته است (برگ آخر). این ترجمه
______________________________
(1). درباره دیگر ترجمه‌های دیگر كشف نك: جعفریان، علی بن عیسی اربلی و كشف الغمه، مقالات تاریخی، دفتر چهارم، صص 242- 243
(2). آقابزرگ، احیاء الداثر، ص 152
(3). نسخه 220 كتابخانه مرعشی، برگ 1 ر- پ.
(4). آقابزرگ، ذریعه، ج 21، ص 355
ص: 1109
نیز كه از یكی از كتاب‌های جدلی معروف شیعه صورت گرفته، به شاه طهماسب صفوی تقدیم شده است. «1»

وسیلة النجاة در معرفت اعتقادات‌

ترجمه دیگر زواره‌ای، با عنوان بالا، ترجمه رساله اعتقادات شیخ صدوق است. وی در مقدمه می‌گوید: «لیكن چون آن مرتّبه به كلمات فصیحه عربی بود، بعضی از اخوان دینی و خلّان یقینی استدعا نمودند از فقیر حقیر ... علی بن حسن زواره‌ای- غفر اللّه ذنوبه و ستر عیوبه- به جهت فایده، آن را به لسان فارسی مترجم سازد بر طریق اختصار كه انسب است برای استظهار. اجابة لمسئولهم، شروع نمود در ترجمه آن كه تسمیه یافته بوسیلة النجاة در معرفت اعتقادات (برگ 68 نسخه 3048 مرعشی). صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست ج‌3 1109 خلاصة المناقب ..... ص : 1109

خلاصة المناقب‌

شرحی است فارسی از زواره‌ای بر قصیده میمیه شرف الدین بوصیری (م 694) كه در مدح حضرت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله سروده و مشهور به الكواكب الدّریة فی مدح خیر البریّة است. (فهرست مرعشی، ج 4 ص 255) وی در مقدمه، با ستایش از این قصیده كه به ترجمه و شرح آن پرداخته، می‌نویسد «در این صحیفه كه بر خلاصة المناقب موسوم است، در بعضی ابیات كه اشارات به نوعی از حكایات و واقعات است درو، ایراد نمود بر وجهی كه قریب الفهم بود بعون اللّه و عنایته» (برگ 5- پ) از این كتاب در ذریعه یاد نشده است؛ اما نسخه آن به شماره 1462 در كتابخانه آیت اللّه مرعشی موجود است. در پایان گفتنی است كه زواره‌ای كتابی با عنوان نشر الامام در ترجمه كتاب الامان ابن طاوس دارد. «2»

ترجمه مصباح الفلاح‌

مفتاح الفلاح كتاب مشهوری در دعا، از دانشمند نامی این دوره، شیخ بهایی است. وی همراه پدرش به ایران آمد، به تدریج با فارسی آشنا شد و همزمان به دو زبان می‌نوشت و می‌سرود. متن فارسی معروف وی، جامع عباسی نام دارد كه در فقه است.
دو ترجمه از مفتاح الفلاح را می‌شناسیم. نخست ترجمه آقا جمال الدین محمد بن حسین خوانساری عالم بنام عصر شاه سلطان حسین صفوی است. وی در مقدمه، پس از اشاره به كتاب، درباره ترجمه خود می‌نویسد: «لیكن چون به زبان عربی سمت تحریر یافت و جمعی را كه لغت فارسی مأنوس و مألوف بوده باشد، از آن چندان تمتّع و بهره میسّر
______________________________
(1). حسینی، سید احمد، فهرست نسخه‌های خطی كتابخانه آیة الله مرعشی، ج 3، ص 261
(2). آقابزرگ، ذریعه، ج 24 ص 158؛ دانش پژوه و ... فهرست نسخه‌های خطی كتابخانه ملك، ج 5 ص 205
ص: 1110
نیست، بخاطر فاطر این بنده محتاج به عفو باری جمال الدین محمد بن حسین خوانساری رسید كه آن را به زبان فارسی ترجمه نماید تا همگی طوایف انام از خواص و عوام از آن محفوظ و بهره‌مند گردند؛ بنابر آن، اقدام بر آن نموده، به ترجمه آن اكتفا نمود و ادعیه را نقل كرده، ترجمه آن را در تحت آن قلمی گردانید. وی درباره روش كار خود چند نكته را یادآور شده است:
[1] در هر جا كه احتیاج به توضیحی بود، خواه از فقرات دعا و خواه از ترجمه كلام شیخ، در حاشیه آن، توضیح آن نمود.
[2] و همچنین آنچه مسائل خلافی در این كتاب مذكور شده، نقل اقوال علما در آن‌ها و ترجیح هر طرف كه به اعتقاد فقیر ترجیح داشته، در حاشیه قلمی شده.
[3] و آنچه شیخ رحمة اللّه در توضیح بعضی فقرات ادعیه قلمی نموده‌اند، بعضی به عبارت‌ها ترجمه شده، در حاشیه نوشته شده و سند آن «ش» رقم شده و بعضی دیگر مضمون آن در طی بعضی حواشی از شیخ نقل شده و سخنان دیگر بدان الحاق شده و از سخنان شیخ چیزی از این دو قسم بیرون نرفته، مگر قلیلی از افادات كه ترك نمود ذكر آن‌ها را به جهت آن كه مناسب این ترجمه و آنچه غرض از وضع آن بود، نمی‌دانست.
[4] و همچنین هر جا كه در كلمات شیخ به اعتقاد این فقیر خللی بود، در حواشی اشاره به آن نمود، مگر بعضی مواضع كه ذكر آن نیز مناسب این ترجمه نبود.
[5] و آنچه حواشی این فقیر است، سند آن «جم» رقم شده.
وی در ادامه یادآور شده است كه كتاب را به شاه صفی تقدیم كرده است (تا برگ 9- پ). نسخه بسیار زیبای این ترجمه، به شماره 819 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود.

عروة النجاح‌

ترجمه دیگر مفتاح الفلاح از ملامحمد شریف بن احمد بن سدید شیعی گیلانی (1087) است كه با عنوان عروة النجاح شناخته می‌شود. مترجم در مقدمه، با اشاره به اهمیت كتاب و نقل حكایتی درباره این كه كسی از صلحا حضرت رسول صلی الله علیه و آله را خواب دیده و آن حضرت بشارت چنین تألیفی را به وی داده است، می‌نویسد: «اما چون این كتاب به زبان تازی تألیف یافته و هم در بعضی از مواضع تعقیب و غیره به فصول سابقه یا لاحقه، احترازا عن التكرار، حواله شده است و تفتیش فصول و تقلیب اوراق عندلیبان گلشن عبودیت را فی الجمله از نهضت و نشاط و حضور و انبساط مانع بود، در عصر دولت و كامرانی ... شاه سلیمان الصفوی الموسوی ... كه پیوسته خاطر اشرف به اقامت مراسم دین
ص: 1111
معطوف، و اوقات همایون به اعلای لوای شرع مبین مصروف است، اكثر ابنای زمان به شغل طاعت و عبادت راغب و علم كیفیت و آداب آن را طالب بودند و بندگان معظم ... زبدة الخوانین ... آقا خان ثانی ...، در باب ترجمه این كتاب مبالغه و اهتمام می‌فرمودند. لهذا بنده بی‌طاعت كم بضاعت محمد شریف بن احمد بن سدید الشیعی الجیلانی ... به زبان فارسی نقل نموده». وی درباره روش ترجمه خود می‌نویسد:
[1] «از تكرار در وقت حاجت حذر ننمود تا به عموم انتفاع و سهولت تناول اقرب باشد».
[2] و ترجمه اكثر احادیث را بنابر زیادتی اهتمام متعرّض شده و بعضی دیگر را با نبذی از روآیات كه كتاب مزبور مشتمل بود، به جهت اختصار رساله در متن آن ذكر ننموده، به ازای آن اكثر سور و تمام آیات و اذكار و دعوات مزبور را به ترجمه واضحه مقرون ساخت.
[3] و در حاشیه آن، بعضی از نكات و روآیات و تأویلات و احتمالات از افكار مختصه و غیر آن كه ایراد آن مناسب دید، به ذكر آن پرداخت؛ چه نمازگزار سزاوار آنست كه معانی اذكار و ادعیه و تعقیبات و هرچه در نماز خواند، ملاحظه نماید تا ذكر و دعاء و قرائت او محض جنبانیدن زبان نباشد.
[4] و پوشیده نیست كه غرابت در اسلوب عبارت كه از منافیات سلاست است، از لوازم مطابقت ترجمه است با نظم عبارت مترجمه نه از نتایج طبع مترجم.
[5] و تردیدها كه در بعضی مواضع ترجمه واقع شده، فراخور احتمالات مقام یا تعدد معانی لغت واحده یا اختلاف نسخه است.
[6] و چون عموم انتفاع [انتفاع] با رعایت اختصار مطلب افتاده است، هرگاه ایضاح بعضی از امور واضحه یا اهمال معانی دقیقه اتفاق افتد، مستعدان عالی فطرت و صائب گمان صاحب قریحت به تعرّض مبادرت نخواهند نمود». «1»
نسخه‌ای از آن به شماره 8197 در كتابخانه آیت اللّه مرعشی نگهداری می‌شود.

ترجمه صحیفه سجادیه‌

صحیفه سجادیه و دیگر متون ادعیه، بارها و بارها به فارسی درآمده، همانطور كه به دفعات به فارسی (یا عربی) شرح شده است. هدف اصلی در این كار، ترجمه نیایش‌های عربی و آشنایی مردم با مضمون و معنای آن ذكر شده است. یكی از ترجمه‌های صحیفه از ملا محمد صالح بن محمد باقر روغنی قزوینی است. وی از مترجمان دوره صفوی بوده و چند اثر از خود بر جای گذاشته كه یكی از آن‌ها همین ترجمه می‌باشد. قزوینی درباره انگیزه ترجمه و سبك كار خود می‌نویسد: «دیری است بعضی از اخوان مخلص كه به لغت
______________________________
(1). شماره گذاری بندها از ماست.
ص: 1112
عربی معرفتی كامل ندارند، از من التماس می‌نمایند تا ادعیه صحیفه سجادیه را- علی قائلها الف الف سلام و تحیّة- ترجمه كنم به كلام روشن و بیانی مبین خالی از تكلّف و تقیّد، فارغ از اطناب غیر مفید، تا محمل [مجمل] معنی، وقت قرائت دعا معلوم گردد ... چه غرض از دعا مناجات و عرض حاجات به درگاه واهب العطایاست و چون شخص، معنی فهم نكند، از درجه اعتبار ساقط باشد، هر چند تلفّظ به آن كلمات شریفه و ادعیه مأثوره نشاید كه از فضیلت و ثواب مطلقا خالی بود ...».
وی درباره ترجمه خود می‌نویسد: «پس استخاره نمودم به خدای عزوجل در ترجمه آن به لفظی آسان و روان، مناسب سیاق الفاظ دعا و هم مناسب تقریر فارسیان آن مدعا را؛ و جمع میان این دو جهت، بعضی وقت، بسیار مشكل است». وی می‌نویسد، چنین كاری در علمای پیشین سابقه‌ای نداشته: «تا امروز این كار در عقده تعویق و انتظار مانده بود و شرحی معلوم به عربی یا فارسی در میان نبوده، مگر شرحی كه شیخ الاسلام مولانا بدیع الزمان قهپایی «1» نوشته است و مجهود خود را در آن مبذول داشته، مدعا به فارسی ترجمه كرده است و به عربی تقریر بعضی از مقاصد نموده است». وی می‌افزاید: «آن شرح بر فواید خوب محتوی است و البته از افادات سید استاد میر محمد باقر داماد- قدس سره- خالی نیست و لیكن حجم آن در نظر اخوان بسیار می‌نموده و تعرضا بیرون از حاجت ایشان شده بود. فقیر اولا خواستم آنچه اصل مدعاست از آن شرح، افراز كنم و برای تسهیل امر و تخفیف كتاب، عبارت او بی‌موجب قوی، تغییر و تبدیل ندهم و چون به نظر امعان در آن تأمل نمودم، برخی از آن صواب ننموده». در هر حال او را به دلیل تقدم در این كار می‌ستاید و اظهار می‌كند كه «در بعضی مواضع» تقریر او را مرضی دیده، از آن بهره برده است.
وی تصمیم گرفته تا كتابی نیز درباره دعا و آداب آن بنگارد و در پایان كتاب بنهد. هر كس خواست ضمیمه كتاب كند و اگر نخواست جدا از آن بهره برد. ظاهرا این نوشته در پایان نسخه مورد استفاده ما نیامده است. وی می‌نویسد، شرحی نیز به عربی برای صحیفه نگاشته و در آن‌جا تفصیل بیش‌تر داده است. گویا تقید وی به حفظ الفاظ عربی در ترجمه، روان بودن ترجمه وی را دچار مشكل كرده است؛ لذا می‌نویسد: «و من بعد از این، عزیمت گماشتم بر ترجمه دیگر صحیفه مباركه را بی‌تعرض به الفاظ ادعیه شریفه، بلكه مضامین آن دعاها را به لفظ فارسی تقریری روان ... نمودم و در توضیح و تهذیب خیلی جهد خود را مبذول داشتم. امیدوارم كه در نظرها پسندیده آید و كسی را بر آن اعتراضی نباشد و نفع آن خاص و عام را شامل باشد و همه كامی عذوبت آن كلام دریابد و به سلامت و لیاقت آن
______________________________
(1). مقصود ریاض العابدین است كه پس از این معرفی خواهد شد.
ص: 1113
اقرار كند و همه فارسی‌زبانان در آن كلام، آن نفع یابند كه علمای ذی‌شأن و دانشمندان از صحیفه كامله می‌یابند.» نسخه این شرح به شماره 5114 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود.
ترجمه شرح گونه دیگر صحیفه سجادیه از قطب الدین محمد بن شیخ علی شریف لاهیجی است؛ مترجم در مقدمه می‌نویسد: «چون جمعی از اعلام علمای فرقه ناجیه، یعنی شیعه اثنی عشریه- أیّدهم اللّه و كثرهم- توفیق تبیین و توضیح كتاب مستطاب بلاغت انتساب یافته، بذل جهد در این باب فرموده بودند ... و بنابر آن كه توضیحات و تعلیقات ایشان به لسان عربی یا فارسی مخلوط و ممزوج به عربی گزارش (در اصل: گذارش) یافته بود، پارسی‌زبانان كه تلاوت ادعیه شریفه سجادیه را می‌نمودند، دیر به مقصد می‌رسیدند چه بر ایشان لازم بود كه به مؤدّای:
این جنبش زبان نگشاید گره ز دل‌قفل از درون، كلید ز بیرون چه می‌كند به مجرد تحریك زبان اكتفا ننموده، بلا توقف و تفكّر مستشعر شوند به آنچه می‌گویند و از درگاه بی‌نیاز طلبند. لهذا بخاطر فاتر خطور نمود كه ترجمه فارسی كه محتوی بر حاصل معنی تصحیحات و تحقیقات علمای امامیّه- اعلی اللّه تعالی مقامهم- بوده باشد، بر هر فقره از فقرات دعوات با فواید ضروریه به حسب مناسبت مقام به معرض عرض ... شاه سلیمان صفوی ... رساند». نسخه‌ای از این كتاب به شماره 4829 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود كه تاریخ خاتمه كتابت آن شنبه 27 شعبان 1118 هجری می‌باشد. «1»

خلاصة الاذكار

این اثر ترجمه خلاصة الاذكار فیض كاشانی است. مترجم آن محمد زمان بن كلب علی تبریزی «2» (قرن 12)، درباره روش كار خود در ترجمه كتاب مزبور می‌گوید: «آنچه كلام مصنف باشد ترجمه نموده، به ترجمه آن اكتفا كند و آنچه اذكار و ادعیه است، ترجمه آن‌ها را تحت آن‌ها قلمی گرداند.
و آنچه مصنّف متعرّض بیان و توضیح آن شده، برخی را كه مناسب داند كه در اثنای ترجمه ذكر باید مذكور كند و الا اكثر آن را بعبارته برقم «مص» در حواشی نگارش دهد. و بعضی دیگر را در طی بعضی از حواشی نقل نموده و سخنان دیگر به آن الحاق گردانیده،
______________________________
(1). چندین نسخه از صحیفه از این دوره كه در زیر سطور، ترجمه فارسی آمده در فهرست كتابخانه وزیری ج 5، صص 1604، 1616، 1693، 1718، 1742، 1831، 1851 و ج 2 صص 764، 761، شناسانده شده است.
(2). وی نویسنده كتاب «فرائد الفوائد در احوال مدارس و مساجد» است كه به كوشش مؤلف این سطور به چاپ رسیده است. (تهران، میراث مكتوب، 1373)
ص: 1114
سند آن را «م ح ز» رقم كند و همچنین آنچه اهم و در توضیح و تبیین مطلب اتم باشد، در حاشیه نیز به رقم مذكور به ذكر آن بپردازد.
و از اطناب و اسهال احتراز نموده، طریق اختصار و ایجاز را وجهه همّت سازد.
و گاه باشد كه متعرض شدن به بیان مطلبی به مقام دیگر انسب و الیق بوده، سالك خامه ایستادگی ننموده، ذكر وی را به آن موضع گذارد و آن‌جا كه توضیح و تبیین فقره و مطلبی پیش از آن گزارش یافته، بار دیگر خامه بیان به ذكر آن رطب اللسان نگردد و اگر چه در ترجمه و توضیح بعضی از ادعیه و اذكار نسبت به غیر آن‌ها چندان اهتمامی نبوده و لیكن فهمیدن معانی هر یك از فقرات دلنشین و دانستن مضامین عبارات دلپذیر معصومین- سلام اللّه علیهم اجمعین- امری است مطلوب مرغوب و از هر یك ثمره تازه و بهره بی‌اندازه به حصول آید» (برگ 2- پ، 3- ر).
و در پایان آورده است كه ترجمه را در «شب جمعه بیستم ماه مبارك رمضان سال 1116 از هجرت سید عالمیان، در دار السلطنه اصفهان، در مدرسه شیخ لطف اللّه» «1» پایان داده است. نسخه آن به شماره 5214 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود.

تحفة الاولیاء در قصص الانبیاء

این اثر ترجمه كتاب النور المبین از سید نعمت اللّه جزائری (م 1112) است. مترجم آن سید نور الدین بن نعمة اللّه جزائری (م 1158) فرزند مؤلف، در مقدمه خود می‌گوید:
«و عالیجناب مغفرت مآب والد علامه‌ام، اعلی اللّه ذكره، كتابی در این باب موسوم به نور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین تألیف نموده و به قدم اجتهاد، طرف تتبع احوال خجسته‌مآل ایشان را از كتب معتبره پیموده؛ و چون كتاب مذكور به لغت عربی سمت ترتیب و تألیف یافته، دست مدارك كسانی كه به فهم آن لغت نرسیده، از تناول مواید فوایدش قاصر بود و جمعی از برادران ایمانی و احباب روحانی ... از این فقیر التماس نمودند كه این كتاب مستطاب را به لغت فارسی ترجمه و نقل نماید تا نفعش اتم و فهمش اعمّ بود ...؛ بناء علی ذلك، با وجود تفرق حال و پریشانی احوال و قلّت و بضاعت و عدم استطاعت شروع در آن نموده، آن را به تحفة الاولیاء در قصص انبیاء موسوم ساخت». وی سپس درباره سبك ترجمه خود می‌گوید: «و چون به هر لغتی، عبارتی و بیانی مناسب است بر عادت دلایل مترجمین:
[1] به حل عبارات و ترجمه فقرات اقتصار ننموده و در ترتیب فقرات و تقدیم و تأخیر كلمات پیرو اصل نگردید.
______________________________
(1). نك: گفتار «شیخ لطف اللّه و رساله اعتكافیه»؛ در همین مجموعه.
ص: 1115
[2] و قاصد این است كه هرجا مقام اقتضای بسط كلام نماید و در اصل كتاب ایجاز و اختصار شده باشد، در مقام بسط آن درآید.
[3] و اگر مترجم را در اثنای كلام سخنی روی دهد، به عرض آن اقدام نماید.
[4] و اگر حدیثی مكرر نقل شده باشد، به ذكر آن یكبار اكتفا شود.
[5] و اگر در ذكر قصّه ملاحظه ترتیب به عمل نیامده باشد، موافق ترتیب نقل نماید.
[6] و بالجمله، شرحی تمام شود، در ضمن ترجمه و ترجمه در ضمن شرح.
[7] و قاصد این است كه در قید تزیین عبارات و تحسین كلام به ایراد انحای استعارات نبوده، تقریبا للافهام و تفهیما للعوام به عبارات واضحه فارسی تغییر نماید.
توقع از یاران حقیقت قرین و برادران طریقت آیین آن كه دامن اعراض بر زلل پوشند و به حكم عفو در اصلاح خلل كوشند» (برگ 2- ر).
نسخه‌ای از آن به شماره 6492 در كتابخانه مرعشی نگهداری می‌شود.

ترجمه قطب شاهی‌

این اثر كه از شیخ محمد بن علی بن خاتون عاملی (قرن 11) می‌باشد، ترجمه كتاب اربعین شیخ بهایی (م 1031) است. همانگونه كه مؤلف در برگ 14- ر گفته، آن را به نام سلطان محمد قطب شاه بن قطب شاه كه وی را محب بااخلاص اهل بیت رسول اللّه خوانده، تألیف كرده است. ترجمه این اثر در سال 1027 به انجام رسیده و شیخ بهایی در 16 رمضان سال 1029 بر آن تقریظ نوشته است. مترجم در مقدمه می‌نویسد:
«... و اغلب كتب و رسایل تفسیر و كلام و صحف و دفاتر احادیث معجز نظام كه رقم‌زده كلك تألیف علمای اعلام و نگاشته خامه تصنیف فضلای بلاغت فرجام شده بود، چون به لغت بلند رتبت حجازی و زبان فصاحت شأن تازی، سمت ترتیب و تنظیم یافته بود و دست مدارك جمعی كه اطفال ناطقه ایشان از پستان لغات دیگر تعلیم نوشیده‌اند، از رسیدن به شاخسار درك آن كوتاه بود و انامل فكرت برخی كه سنین و شهور در كنف تعلیم فنون عربیه شب به روز و روز به شب نیاورده‌اند، از چیدن گل مقصود از حدایق فهم آن به عجز معترف، شاهد مراد بدون آن كه بعضی از آن به لغات دیگر مفسّر و مترجم گردد در آغوش خواهش درنمی‌آمد؛ هر یك از ایشان را به ترجمه كتابی از آن مكلّف و مأمور ساختند». ابن خاتون به دنبال آن شرح می‌دهد كه قرار شد تا وی به ترجمه اربعین شیخ بهایی بپردازد. وی درباره ترجمه خود می‌گوید: «چون به هر لغتی عبارتی مناسب دارد و هر زبانی مقتضی بیانی است و بلاغ مبین كه گوهر بیان شقین است سخن را روشن‌تر و خاطر نشان‌تر گفتن است، قاصد این است كه بر عادت دیگر مترجمین یكان یكان عبارت
ص: 1116
عربی اقتصار ننموده و در ترتیب فقرات و تقدیم و تأخیر كلمات ملتزم پیروی اصل نباشد و هر جا مقام اقتضای بسط كلام نماید و در اصل، صنعت ایجاز به كار رفته باشد، تقریبا للافهام در مقام بسط آن درآید؛ و هر جا ذكر استشهادی یا ایراد مثلی نظما و نثرا مناسب نماید، توضیحا للمرام، مبادرت به ذكر آن واقع شود و اگر مترجم را در اثنای كلام سخنی روی دهد كه ذكر آن مناسب مقام باشد، به عرض آن اقدام نماید؛ و بالجمله شرحی ترتیب یابد در لباس ترجمه و ترجمه نموده شود در ضمن شرح؛ ان شاء اللّه وحده العزیز. توقع از ارباب طبع سلیم آن است كه به مقتضی المأمور معذور، ذیل اغماض بر زلل آن بپوشند و به قلم عفو در اصلاح آن كوشند».
ما از نسخه 1419 كتابخانه آیة اللّه مرعشی استفاده كرده‌ایم كه صفحات نخست آن ناهماهنگ صحافی شده است.

ترجمه اناجیل اربعه‌

این ترجمه از میر محمد باقر بن اسماعیل خاتون آبادی است كه آن را در شوال 1108 به دستور شخص شاه سلطان حسین، به انجام رسانده است. مترجم افزون بر ترجمه، در حاشیه كتاب به نقد آن پرداخته و تناقضات موجود در اناجیل را در محل مناسب یادآور شده است. مترجم با ستایش از شاه در مقدمه آورده است كه «سمند خواهش در نشیب و فراز دشت پهناور، این مدعا جلوه‌گر ساختند كه استخراج دلایل از كتابی كه گمراهان مسیحیه موافق آرا و خواهش خود تصنیف و كلام یزدانی را تغییر و تحریف و آن را اناجیل نامیده و به لغت عربی نقل نموده‌اند» لازم بوده و باید توجه شود تا برای كسانی كه اهل علم و ادب عربی نیستند قابل استفاده باشد. مترجم عربی اناجیل كه آشنایی درستی با ادب عربی نداشته، كلمات نامأنوسی آورده و خاتون آبادی برای حل آن مشكلات از «بعضی از كتب و رسایل معتمده ایشان كه در این بلاد بهم می‌رسد، تتبع و تحصیل و مكالمات با جمعی كه عارف بودند به لغات اصیله اناجیل نموده» به حل آن‌ها پرداخته است. به دنبال این تتبع، آنچه را كه مترجم معنای درست آن را به دست آورده، در متن وارد كرده، اما در آنچه مبتنی بر حكایات و اصطلاحی [بوده] و یا در عبارت تعقید و اغلاقی بود، در حاشیه به بیان آن پرداخت تا خارج از قانون ترجمه نباشد».
از این كتاب دو نسخه در دست بود كه مؤلف این سطور پس از تطبیق آن‌ها بر یكدیگر، چاپی از آن را ارائه كرد. «1»
______________________________
(1). خاتون آبادی، محمد باقر، ترجمه اناجیل اربعه، به كوشش رسول جعفریان، تهران، میراث مكتوب، 1374. ما در بحث ادبیات ضد مسیحی در دوره صفوی، به تفصیل از جایگاه این كتاب سخن گفتیم.
ص: 1117

نظم الغرر و نضد الدرر

این اثر از عبد الكریم بن محمد یحیی قزوینی از علمای نیمه نخست قرن دوازدهم هجری است. وی كتاب غرر و درر آمدی را بر حسب موضوع تفكیك كرده، سپس به ترجمه و شرح آن پرداخته است. قزوینی در مقدمه می‌نویسد، چون از «آن كنز رایگان و گنج شایگان را كه شمّه‌ای از كنوز علوم غیبی و شرذمه‌ای از معادن اسرار لاریبی است، از نظر اكثر ابنای زمان، خصوصا سكان و متوطنین عرصه وسیع فضای ایران جنّت نشان را كه تكلم به لغت فارسی واقع می‌شود و هر یك از ایشان را، تعلم به لغت عربی مقدور نیست، ... تصمیم عزیمت نموده بود كه شرح واضحی به زبان فارسی بر فقرات اعجاز سمات آن نگارد».
وی درباره روش ترجمه خود می‌گوید: «و چون مطابقت فارسی با سیاق عربی موجب دهشت عبارت می‌گردد و مقصد از آن قسم عبارتی، به فهم همه كس نمی‌رسید، لهذا، در ترجمه اكثر فقرات طیّبات، به حاصل معنی اكتفا نمود». «1»

ترجمه نیك بختیه‌

این اثر از آن میرزا محمود بن میرزا علی، از علمای قرن یازدهم هجری، و ترجمه كتاب جنّة الامان الواقیة در دعا است كه با عنوان مصباح كفعمی شهرت دارد. دو نسخه از آن به شماره‌های 838 و 2159 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود. مترجم در مقدمه می‌گوید: «چون بهترین كتب مصنّفه در باب عبادات و ادعیه و آداب داعی و غیر آن، كتاب مصباح كفعمی بود؛ زیرا كه جامع جمیع اصناف عبادات ... بود و بعضی از زهاد و عباد را كه مهارتی در علم عربیه و قوانین معانی و بیان نبود، استفاده از این كتاب میسر نبود و ایشان را عمل به مودعات این كتاب لازم می‌نمود، لهذا عالی حضرت (معتمد الدوله آقا نیكبختا) از این فقیر التماس نمود كه عبارات آن را به لغت فارسی ترجمه نمایم تا همگنان را اخذ و استفاده از آن ممكن باشد ... و در ثانی الحال عالی‌شأن ... آقا نیكبختا- وفّقه اللّه لمرضاته- از این داعی دولت قاهره التماس نمود كه كتاب مستطاب را با حواشی آن كه متعلق است به ثواب عبادات و ادعیه به لغت فارسیه ترجمه نموده، تمام نمایم. بناء علیه، ابتغاء لوجه اللّه تعالی، بنان بیان، عنان كمیت خوشخرام خامه مشكین شامه را به سوی اتمام آن و ترجمه حواشی آن مصروف ساخته، آن مسمّی به ترجمه نیك بختیه گردانید». وی متن عربی را
______________________________
(1). قزوینی، نظم الغرر و نضد الدرر «بقاء و زوال دولت در كلمات سیاسی امیر مؤمنان، به كوشش رسول جعفریان، قم، كتابخانه آیة اللّه مرعشی، 1371
ص: 1118
آورده و به فارسی آن همّت گماشته است. ترجمه كتاب در رمضان 1055 پایان یافته است. «1»

ترجمة الجنة الواقیة

این كتاب مختصری است كه كفعمی از كتاب جنة الامان الواقیة خود انجام داده است. مترجم این مختصر محمد رضا بن امیر محمد قاسم الحسینی قزوینی است كه به خطا آن را الجنة الباقیة و الجنة الوافیة نامیده است. «2» وی در آغاز از اهمیت دعا و كتب ادعیه یاد كرده و سپس گفته است كه «اما مثل الجنة الباقیه و الجنة الوافیة، مختصر و مفیدی كه قلیل اللفظ و كثیر المعنی باشد، نوشته نشده است و چون این كتاب مذكور به لغت عربی در عقد تصنیف درآمده، اكثر فرس از استفاده از آن محروم بودند، یكی از برادران در هزار و نود [1090 ه]، از این فقیر عدیم الاستطاعه كم بضاعت التماس نمود كه این كتاب شریف را به لغت فارسی ترجمه كند به نوعی كه جمیع خلایق از آن مستفید و بهره‌مند گردند».
وی درباره سبك ترجمه خود می‌نویسد: «و مخفی نماند كه از اكثر عباراتی كه افاده تامّی نمی‌گردد، دست برداشته، شروع در مطلب كرد كه در همه اوقات در حضر و سفر همراه توان داشت و اگر بر عباراتش فردا فردا و بر كلماتش صرفا صرفا اوقات صرف می‌كرد، هر آینه از مطلب بازمانده، از مدعا محروم می‌شد. ملتمس بر ناظرین در این ترجمه این كه، مترجم را به دعای خیر یادآوری نمایند و بر قصوری كه مطلع شوند، قلم عفو بكشند (برگ 3- پ و 4- ر). نسخه‌ای از این كتاب به شماره 3356 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود.

شرح اربعین حدیث‌

این اثر از سید محمد بن محمد باقر حسینی خاتون آبادی، ترجمه كتاب اربعین حدیث شیخ سلیمان بن عبد اللّه ماحوزی بحرانی است كه اصل آن در سال 1106 تألیف شده و بعد از آن مترجم، كتاب را به دستور شاه سلطان حسین صفوی ترجمه كرده است. وی در مقدمه، پس از شرحی از همّت شاه، در ترجمه متون عربی به فارسی و مأمور كردن علما بدین كار، درباره كار خود می‌گوید: «لهذا اكثر اوقات آن جمع سعادت سمات، به ترجمه بعضی از مذكورات مأمور می‌شدند تا در این اوان فرخنده نشان، امر اشرف أعلی صادر گردید كه داعی دوام دولت ابد پیوند، كتاب اربعین در مناقب و فضایل حضرت امیر المؤمنین علیه الصلوة و السلام را كه تألیف یكی از افاضل بحرین است، به لغت فارسی و عبارات واضحه كه مشتمل بر الفاظ غریبه و مشكله نباشد، ترجمه نماید كه عوام و خواص و اوساط الناس از
______________________________
(1). بنگرید: دانش پژوه، فهرست ملك، ج 2 صص 131- 132
(2). مقایسه كنید با: آقابزرگ، ذریعه، ج 5 صص 157، 161
ص: 1119
آن منتفع توانند شد. اقبالا لامره الاقدس الارفع، شروع در آن نموده، چون معنی لفظ به لفظ عربی، غالبا باعث اغلاق و صعوبت فهم مدعی و مراد می‌شود، همه جا اصل مقاصد و توضیح را مرعی داشته و بر ترجمه تحت اللفظ فقرات و تقدیم و تأخیر عبارات اقتصار نكرده، ترجمه شرحی نموده و در هر مقام كه سخنی به خاطر فاتر رسید، یا حدیثی مؤید آن مناسب دید، به لفظ «مترجم گوید» تصریح به آن نمود. امید كه پسند طبع بلند و مقبول خاطر حق پسند آن پادشاه گردون وقار، و آن شهریار فلك اقتدار گردیده». نسخه‌ای از این كتاب كه جلد نخست آن است به شماره 2902 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود.

تاریخ الحكماء قفطی‌

مترجم یكی از درباریان شاه سلیمان صفوی (1105) است كه نام وی دانسته نشده، اما تألیف آن در شب یكشنبه چهارم جمادی الاولی سال 1099 بوده است. مترجم در مقدمه نوشته است: «اما بعد چون در این اوقات با بركات كه به میامن عهد همایون و دولت روزافزون اعلی حضرت ... شاه سلیمان الصفوی الموسوی ... عرایس اكثر علوم متداوله عقلیه و نقلیه، به مساعی جمیله علماء اعلام این عهد خجسته آغاز فرخنده انجام- شكر اللّه تعالی ما علیهم- از لباس الفاظ عربی در كسوت لغت فارسی بر بالغ نظران عرصه دیده‌وری جلوه‌گری آغازیده و انتشار حقایق و معارف به درجه‌ای رسیده كه عموم اهالی ایران جنّت‌نشان، سیّما اعاظم امرای دولت و نزدیكان حضرت سلطنت، به فروغ فطرت‌های مستقیم بی‌میانجی كلفت تعلم و تعلیم، نشیب و فراز عوالم علوم به اقدام تتبع و تطلع پیموده‌اند ...».
وی سپس با اشاره به اهمیت كتاب تاریخ الحكماء می‌نویسد كه چون «به لغت عربی صورت جمع و تألیف پذیرفته، لاجرم طباع كبراء عصر را كه از تكرار مطالعه تواریخ متداوله مشهور ملال گرفته بود، گردن رغبت به سخنان ناشنیده آن كتاب كشیده شد و دیدگان نظاره‌طلب به هوای تماشای پردگیان آن اوراق ناخوانده پریدن آغاز نهاد».
و می‌افزاید: «به حكم مقدمات» و از آن‌جا كه احساس كرده میرزا محمد ابراهیم مستوفی ممالك ایران علاقه‌مند به ترجمه آنست، به ترجمه كتاب همّت گماشته است. وی درباره سبك ترجمه خود تنها یك نكته را یادآور شده و آن این كه «چون نسخه اصل منحصر در فرد و مواضع سهو و سقم بسیار و آشكار، اضطرارا در چندین موضع به ایراد آنچه از سراپای كلام و به معونت قراین مقام مستفاد می‌توانست شد، اقتصار نمود».
این ترجمه به كوشش بهمن دارائی، وسیله انتشارات دانشگاه تهران (چاپ دوم 1371) چاپ شده است. یك نسخه خطی از آن به شماره 7526 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی
ص: 1120
نگهداری می‌شود. در ذریعه 4/ 75 ش 315 از آن با عنوان ترجمة اخبار العلماء بأخبار الحكماء یاد شده است.

ترجمة الفصول المختاره‌

كتاب مزبور اثری از شیخ مفید (م 413) و در زمینه اعتقادات و كلام شیعی و رد عقاید برخی از فرقه‌هاست. مترجم آن آقا جمال الدین محمد خوانساری (1125) از فارسی‌نویسان و عالمان بنام دوره پسین صفوی است. وی همچنین مترجم و شارح كتاب غرر و درر آمدی است كه ضمن شش مجلد به كوشش میر جلال الدین محدث ارموی توسط انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسیده است.
آقا جمال در آغاز ترجمه، از علاقه خود به كتب كلامی اسلامی سخن گفته، آنگاه از احمد بیك، تمجیدی فراوان كرده و پس از آن آورده است كه «كتاب مجالس [با كتاب امالی خلط نشود] مفید الدین [؟] محمد بن محمد بن نعمان ... را كه مشتمل بر بسی فواید و معانی دقیقه و مناظرات لطیفه است ... ترجمه كنم تا فایده آن عام و اثرش در روزگاران تمام باشد؛ زیرا كه كتاب مزبور به عربی تألیف شده و اكثر سكان بلاد عجم از معرفت آن بی‌بهره‌اند» (برگ 13)؛ نسخه‌ای از آن به شماره 5184 در كتابخانه مرعشی نگهداری می‌شود. از آثار شیخ مفید، كتاب مهم الارشاد او نیز در دوره صفوی به فارسی ترجمه شده است.

معرفی كوتاه ترجمه‌های دیگر

ترجمه باب حادی عشر؛ از عبد الحسین كاشانی (قرن 10)؛ وی در آغاز ترجمه یادآور شده كه كتاب را به شاه طهماسب تقدیم كرده است. مترجم در حین ترجمه، اضافاتی نیز از خود دارد. مثلا در برگ 5- پ (نسخه 6996 مرعشی) فتوایی از محقق كركی نقل می‌كند.
ترجمه باب حادی عشر؛ از عبد الحسین بن عبد الوهاب الحسینی. وی كه كتاب را به دستور شاه وقت نگاشته، در آغاز یادآور شده است كه «موجبات فتنه و فساد و متتبعات ظلم و بیداد در حوالی خراسان منتظم گشت و اعلام محنت انجام غارت و تاراج و نهب اموال و قتل نفس از اوج ثریا گذشت». این وضعیت سبب شده است كه وی به قصبه ترقون بیاید و پس از آن به جانب عراقین برود. در این حال «از بندگان رفیع ایشان» كه نامی از او به میان نیاورده (بعد از چهار سطر تمجید از وی) موظف شده است تا «مخدرات آن را از لباس عربی بیرون آورده، به كسوت عبارت فارسی محلّی و مزیّن گرداند». نسخه 6357 مرعشی برگ 181؛ كتابت نسخه در سال 1003 بوده و از روی نسخه مترجم نوشته شده و قاعدتا باید متعلق به زمان شاه‌عباس یا اندكی پیش از آن باشد.
ترجمه ثواب الاعمال و عقاب الاعمال؛ مترجم:؟؛ این اثر ترجمه ثواب الاعمال و عقاب
ص: 1121
الاعمال شیخ صدوق است كه متأسفانه مترجم آن در این نسخه مشخص نیست. نسخه آن به خط نستعلیق زیبا و مذهّب به شماره 7772 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود. محتمل است كه این كتاب همانند برخی از آثار دیگر، توسط خود حكومت ترجمه شده و نخواسته باشند كه از مترجم یادی كنند. شاید سلطنتی بودن نسخه این حدس را تقویت كند. چنان كه شاید با كاوش، بتوان نسخه دیگری از آن را یافت. از این كتاب ترجمه دیگری نیز وجود دارد كه دارای مقدمه بوده و آن را در همین مجموعه معرفی كردیم.
ترجمه خلاصة الاقوال؛ از محمد باقر بن محمد حسین تبریزی (قرن 12)؛ كتاب خلاصة الاقوال اثری است رجالی از علامه حلی كه مترجم به ترجمه آن همّت گماشته و ترجمه خود را در روز شنبه پانزدهم ذی حجه 1129 به اتمام رسانده است. نسخه‌ای از آن كه آغازش افتاده، به شماره 7423 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود. گویا كتاب به شاه وقت كه از وی نامی نیامده، اما به لحاظ تاریخ یاد شده باید شاه سلطان حسین صفوی باشد، تقدیم شده است. از این ترجمه در ذریعه یاد نشده است. محتمل است كه مؤلف فرزند محمد حسین تبریزی، ملا باشی همین دوره یعنی سال 1127 تا پایان سلطنت شاه سلطان حسین و اشغال اصفهان توسط افاغنه باشد.
ترجمه توحید مفضل؛ از محمد صالح بن محمد باقر قزوینی (قرن 11)؛ مترجم، ترجمه‌های دیگری نیز دارد كه پیش از این، یاد كردیم. این اثر ترجمه توحید مفضل است كه مترجم متن عربی را آورده و گهگاه شرح كوتاهی نیز داده است. ترجمه وی در صفر سال 1080 پایان یافته است. نسخه‌ای از آن (بدون هیچ مقدمه‌ای) به شماره 7427 كتابخانه آیة اللّه مرعشی موجود است. در فهرست سپهسالار ج 1 ص 323 نسخه دیگری از آن شناسانده شده است. علامه مجلسی نیز توحید مفضل را در سال 1094 برای شاه سلیمان به فارسی درآورده كه مكرر چاپ شده است.
مخزن الدعوات؛ از سید محمد عبد الحسیب بن احمد علوی عاملی (م ح 1062)؛ وی مجموعه‌ای از ادعیه را به عربی ترتیب داده و بعد از آن، به دلیل آن كه «فارسی‌زبانان از آن نصیبی نداشته‌اند، بنابر التماس ایشان بعضی را به لغت فارسی در این دعوات به كلك تحریر درآورده». نسخه‌ای از آن به شماره 6029 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود.
ترجمه مهج الدعوات؛ از:؟؛ ترجمة تحت اللفظی كتاب مهج الدعوات ابن طاووس است.
در این ترجمه روآیات و كلمات سید ترجمه شده، اما متن دعاها به عربی آمده است. نسخه زیبای آن به شماره 2626 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود. نسخه دیگر آن به
ص: 1122
شماره 6741 در همین كتابخانه موجود است.
بركات المشهد المقدس؛ مترجم: ملا محمد صالح بن محمد باقر روغنی (اواخر قرن یازدهم)؛ ترجمه‌ای است از كتاب عیون اخبار الرضا از شیخ صدوق كه مترجم در مشهد رضا علیه السلام انجام داده و به همین دلیل نامش را بركات المشهد المقدس گذاشته است.
نسخه‌ای از آن به شماره 5448 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی موجود است. نسخه دیگر آن در سپهسالار موجود است (فهرست ج 1 ص 223)؛ در ذریعه از این كتاب یاد شده و آمده است كه ترجمه آن در سال 1075 صورت گرفته است. مترجم آثار دیگری نیز دارد.
ترجمه كتاب من لا یحضره الفقیه؛ از: محمد مقیم بن محمد علی (قرن 11)؛ نسخه‌ای از این ترجمه كه شامل جلد سوم كتاب می‌شود و ترجمه آن در سال 1057 هجری پایان یافته، به شماره 5048 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود. گفتنی است كه ترجمه و شرح فارسی این اثر كه توسط ملا محمد تقی مجلسی (م 1070) صورت گرفته و نامش لوامع صاحبقرانی یا لوامع القدسیه است، در هشت مجلد منتشر شده است.
ترجمة هدیة المؤمنین؛ از: سید عبد اللّه بن نور الدین بن نعمت اللّه جزائری (1173)؛ این اثر ترجمه كتاب هدیة المؤمنین و تحفة الراغبین سید نعمت اللّه جزائری (م 1112) است.
نسخه‌ای از آن به شماره 6120 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود. مترجم در موارد متعددی، مطالبی بر كتاب افزوده و در مواردی نیز مطالبی را به عنوان این كه «و این ترجمه گنجایش مقالات طرفین را ندارد» حذف كرده است.
ترجمة الرسالة الذهبیة؛ از: محمد نصیر بن قاضی بن كاشف الدین محمد یزدی (قرن 11). این اثر ترجمه رساله ذهبیه امام رضا علیه السلام است كه چند ترجمه دیگر نیز از آن در دوره صفوی صورت گرفته است. نسخه‌ای از آن به شماره 5146 در كتابخانه مرعشی نگهداری می‌شود. این اثر، چنان كه در مقدمه آمده، به شاه‌عباس صفوی تقدیم شده است.
ترجمه دیگر این رساله توسط عبد الواسع تونی (ق 12) صورت گرفته كه به شاه سلطان حسین صفوی تقدیم شده است. در پایان ترجمه از سفر شاه در سال 1119 با چند هزار نفر همراهش كه «به شرف آستان بوس امام همام» مشرّف شده‌اند، سخن گفته شده است.
نسخه‌ای از آن به شماره 6098 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی موجود است.
ذخیرة القیامة فی ترجمة منهاج الكرامة؛ از:؟. در وصف نسخه شماره 103 مرعشی (فهرست ج 1 ص 123) آمده است كه ترجمه از آقا جمال خوانساری است؛ اما در اصلاحیه (راهنمای فهرست ج 1 ص 11) تذكر داده شده كه از خوانساری نیست. ترجمه از اول ناقص است و در ذریعه از آن یاد نشده است.
كشف الاحتجاج؛ از: ملا فتح اللّه بن شكر اللّه كاشانی (م 988)؛ وی در مقدمه‌ای كه بر
ص: 1123
ترجمه خود نگاشته است، می‌گوید: «فرمان لازم الاذعان برین شرف نفاذ یافته كه این داعی بی‌بضاعت مطالب و مقاصد این كتاب شریف را به زبان فارسی به عبارتی كه از تكلّفات ارباب ریا مبرّا، و از تصنیفات منشیانه كه آرایش سخنوری است، معرّا باشد، از برای تعمیم فواید انام و تكثیر مواید خواص و عوام تقریر و تحریر نماید» (برگ 6- ر) وی كتاب را به نام طهماسب ترجمه كرده است. نسخه كتاب با شماره 387 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی موجود است.
ریاض العابدین؛ از: مولی بدیع الزمان قهپایی هرندی (قرن 11)؛ ترجمه و شرحی است بر صحیفه سجادیه كه ابتداء متن آمده و به دنبال آن ترجمه و شرحی كوتاه آورده شده است؛ در مقدمه گوید: «بدان كه جمعی از مؤمنین التماس نمودند كه صحیفه كامله را كه ملقب به زبور آل رسول و انجیل اهل بیت علیهم السلام است، به لغت فارسی مترجم و مشروح گردانم تا در وقت خواندن مجرد تحریك زبان نباشد؛ تفكر در معانی آن نموده، بهره بردارند» و درباره نحوه ترجمه می‌نویسد كه «و بكان یكون عبارات عربی اقتصار نمودم، هر جا مقام اقتضای بسط كلام نماید در حل او اشتغال می‌نمایم».
ترجمه ثواب الاعمال؛ از: عبد الرحیم بن سید محمد الحسینی الشهرستانی؛ وی پس از مقدمه‌ای كه ضمن آن كتاب را به شاه سلیمان تقدیم كرده است، می‌نویسد كه ... نسخه ثواب الاعمال ... را محتوی بر اكثر عبادات و مثوبات است و به لسان عربی مرقوم و اكثر عوام و فارسی‌زبانان را از آن بهره كامل نیست، فارسی نموده. برگ 5- پ؛ ترجمه در سه‌شنبه هفتم ربیع الاول سال 1103 صورت گرفته است. نسخه مرعشی 62. این تاریخ به اواخر زمان شاه سلیمان صفوی مربوط می‌شود.
ترجمه چند دعا؛ مترجم: ابو محمد الحسینی الموسوی الخادم (قرن 12)؛ وی چند دعا را كه از جمله آن‌ها مناجات علوی است، برای شاه سلطان حسین ترجمه نموده است.
نسخه‌ای ناقص از آن كه تنها شامل 14 برگ است (تا برگ 12 مقدمه است) به شماره 612 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی موجود است.
ترجمه اقبال الاعمال؛ مترجم: جمعی از علما (قرن 11)؛ این ترجمه به دستور آغابیگم دختر شاه‌عباس اول صورت گرفته و در مقدمه آمده است كه «جمعی از علمای عظام و فضلای ذوی الاحترام كه به قول ایشان وثوق و اعتماد تمام بود، امر فرمود كه آن را به زبان فارسی مترجم گردانند كه اكثر خلایق و عامه بر ... خواندن و عمل به مضمون او كردن و مثوبات آن محفوظ و بهره‌مند گردند» (برگ 2- ر) نسخه‌هایی از آن با شماره 1433 و 1171 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی موجود است. ترجمه مزبور در ذریعه 4/ 80 ش 343 معرفی شده است. ترجمه دیگر اقبال از مولانا محمد تقی مجلسی (م 1070) نیز همانجا در ذریعه،
ص: 1124
ش 344 شناسانده شده است.
حل العقائد؛ از: شاه محمد بن شمس الدین محمد اصطهباناتی شیرازی (قرن 11)؛ این كتاب، ترجمه و شرح مختصری است از كتاب التوحید صدوق (381)؛ نسخه ناقص آن به ش 209 مرعشی تنها شامل باب سی و هفتم و سی و هشتم كتاب است. در ذریعه از كتاب یاد نشده و در نسخه نیز نامی از مترجم نیست. گویا بر اساس یادداشت آیة اللّه مرعشی، در فهرست، نام مؤلف یاد شده، به علاوه در این مجموعه كتاب دیگری از این مؤلف با نام تحفة المؤمنین وجود دارد.
ترجمه و شرح رساله حفظ الصحة؛ مترجم: عبد الكریم قزوینی (قرن 12)؛ رساله حفظ الصحة از آثار ابن‌سیناست و مترجم آن را به سال 1105 برای رستم خان سپهسالار از صاحب منصبان نظامی دوره اخیر صفوی ترجمه كرده است. نسخه‌ای از این ترجمه در مجموعه 6112 (فهرست مجلس ج 19 ص 101) كتابخانه مجلس موجود است.
ترجمه برء الساعة؛ از: عبد الكریم قزوینی (قرن 12)؛ رساله برء الساعه از زكریای رازی است كه قزوینی آن را ترجمه كرده و به رستم خان سپهسالار تقدیم كرده است. نسخه‌ای از آن در مجموعه ش 6112 در كتابخانه مجلس نگهداری می‌شود.
ترجمه نفحات اللاهوت؛ از: امیر محمد بن ابی طالب موسوی استرآبادی (قرن 10)؛ وی از شاگردان محقق كركی (940) بوده و كتاب استاد خویش را ترجمه كرده است. وی پس از شرحی راجع به فلسفه تألیف این كتاب كه درباره تبرّی از دشمنان اهل بیت علیهم السلام است می‌گوید: «و چون مختصر مزبور به لغت عربی مسطور بود و اصحاب و اخوانی كه فارسی‌زبانند ازو محظوظ و بهره‌مند نبودند، به اشاره علیه بعضی از اكابر ابرار و ارباب اختیار و خلاصه اولاد سید مختار و احفاد حیدر كرّار به ترجمه زبده آن اشتغال رفت» (برگ 4- پ). نسخه آن به شماره 1977 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی موجود است. در ذریعه 4/ 696 از آن یاد شده، اما نسخه‌ای شناسانده نشده است.
شرح الصحیفه السجادیه؛ از: ملا محمد سلیم رازی (قرن 11)؛ شرحی است مختصر بر صحیفه كه بیش‌تر به ترجمه می‌ماند تا شرح و در جمعه 24 ربیع الثانی سال 1059 در برهانپور هند صورت انجام پذیرفته است. هیچ گونه مقدمه و توضیحی در آن نیامده و شرح از دعای اول- بدون شرح خطبه صحیفه- آغاز شده است.
حاصل الترجمان؛ از: محمد مهدی رضوی (قرن 11)؛ این كتاب، ترجمه اعتقادات شیخ صدوق است و همان گونه كه مترجم در مقدمه یادآور شده، آن را به شاه‌عباس تقدیم كرده است. وی هیچ گونه توضیحی درباره ترجمه خود ارائه نكرده است. نسخه آن به شماره 3792 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی نگهداری می‌شود.
ص: 1125
سیر البلاد؛ از: ملا محمد مراد بن عبد الرحمن (قرن 11)؛ این اثر ترجمه‌ای است از كتاب آثار البلاد و اخبار البلاد قزوینی. نسخه‌ای از آن به شماره 3292 و 3293 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی موجود است. دو ترجمه از این كتاب به فارسی منتشر شده است.
ترجمه كنز الدقائق؛ از: میرزا محمد بن محمد رضای قمی مشهدی (ق 12)؛ كتاب در اصل از خود مترجم است و وی پس از تألیف، به ترجمه فارسی آن همّت گماشته است. بنا به آنچه در فهرست مرعشی (ج 12 ص 182) آمده، ترجمه به شاه سلطان حسین تقدیم شده است. نسخه آن به شماره 4219 در همان كتابخانه نگهداری می‌شود.
كاشف الاستار؛ از: نصیر الدین حسین بن عبد الوهاب طباطبائی بهبهانی (قرن 11)؛ كتاب فوق ترجمه كتاب احقاق الحق و ازهاق الباطل قاضی نور اللّه شوشتری (م 1109) است كه آن را در رد بر فضل الله بن روزبهان نگاشته است. نسخه‌ای از آن كه تنها شامل مباحث اصول و فقه شیعه می‌شود به شماره 1417 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی موجود است. بنا به نوشته مترجم (برگ آخر) ترجمه وی در سال 1094 در مشهد مقدس خاتمه یافته است. وی كتاب را تنها ترجمه تحت اللفظی كرده و ظاهرا چیزی از خود بر آن نیفزوده است.
ترجمه مجمع البیان؛ از: محمد تقی بن محمد مقیم یزدی (قرن 12)؛ ترجمه‌ای است از كتاب تفسیری مهم مجمع البیان طبرسی كه ج 1 و 2 آن در نیمه رمضان 1099 پایان یافته است. نسخه‌ای از دو جلد این كتاب به شماره 7436 در كتابخانه آیة اللّه مرعشی موجود است كه آغاز ندارد.
ترجمه عدة الداعی؛ از: نصیر الدین محمد بن عبد الكریم انصاری (قرن 10)؛ در معرفی كتاب در فهرست مرعشی ج 3، ص 326 آمده است: ترجمه تحت اللفظی كتاب عدة الداعی ابن فهد حلی است كه در هرات صورت گرفته و به امیر قزاق خان بن محمد خان در دوازدهم شوال 968 تقدیم شده است. آنچه در پایان كتاب آمده، نشانگر آنست كه ترجمه توسط مترجم فوق در سال 1063 خاتمه یافته است؛ وی نوشته است «و ملتمس از ناظرین این ترجمه آن كه مترجم را به دعای خیر یادآوری نمایند و اگر بر قصوری مطلع شوند، مترجم را معذور فرموده، در اصلاح بكوشند». درباره تاریخ ترجمه مشكلاتی وجود دارد؛ برای نسخه‌های آن نك: فهرست وزیری ج 2 ص 887؛ فهرست ملك ج 2 ص 138؛ ملی فارس، ج 1، ص 260، ش 278
ترجمه رسالة السعدیة؛ از: سلطان حسین واعظ دار المؤمنین استراباد؛ او می‌گوید: «در سال هزار و هفتاد و هفت در عشر نود ... اراد نموده كه رساله سعدیه» از تصانیف علامه حلی را «كه در اصول كلامی و فروع فقهی نوشته شده، ترجمه آن به فارسی نماید تا نفع آن آمد و خیر آن مؤبّد بر عرب و عجم مخلّد بماند». نسخه‌ای از آن به شماره 5137 در كتابخانه
ص: 1126
آیة اللّه مرعشی موجود است.
ترجمه محاضرات الادباء از راغب اصفهانی (م ربع آخر قرن چهارم). این اثر با عنوان نوادر توسط محمد صالح قزوینی (م بعد از 1117) به فارسی نیكویی ترجمه شده و اثری جالب در ادبیات می‌باشد. (به كوشش محمد مجاهد، سروش، 1371) «1»

ترجمه‌های دیگر

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم؛ از:؟؛ از قرن دهم یا یازدهم (فهرست مجلس ج 16 ص 238).
ترجمه مكارم الاخلاق؛ از:؟؛ از قرن یازدهم (فهرست مجلس ج 17 ص 120).
ترجمه مكارم الاخلاق؛ از: امیر نظام الدین عبد الحی (فهرست وزیری ج 2 ص 578 نسخه از قرن یازدهم).
ترجمه مكارم الاخلاق؛ از: نصیر الدین محمد انصاری استرابادی (فهرست وزیری ج 3 ص 990 نسخه از قرن 11).
كفایة المؤمنین فی معجزات الائمة المعصومین در ترجمه الخرایج و الجرایح قطب راوندی؛ از: محمد شریف خادم بنام شاه طهماسب (فهرست مجلس ج 21 ص 279). نسخه‌ای از آن در كتابخانه جامع گوهرشاد است. فهرست‌نویس گفته است، مترجم، یعنی محمد شریف خادم، آن را به نام سلطان ابراهیم قطب شاهی ترجمه كرده است. (فهرست گوهرشاد 3/ 1229)
ترجمه حسنیة منسوب به ابو الفتوح رازی؛ مترجم: ابراهیم استرآبادی (فهرست مجلس ج 6 ص 57).
ترجمه مصایب النواصب قاضی نور اللّه شوشتری؛ از: محمد تقی حسینی؛ بنام شاه‌عباس اول (فهرست مجلس ج 6 ص 58).
ترجمه الحقایق فیض كاشانی؛ از: نور الدین محمد بن مرتضی؛ ترجمه به سال 1098 (فهرست مجلس، ج 6، ص 58).
ترجمه عیون الحساب ملا محمد باقر یزدی؛ از: محمد باقر بن میر اسماعیل خاتون آبادی (فهرست مجلس، ج 6، ص 107).
ترجمه مصباح المتهجد شیخ طوسی؛ از:؟؛ قرن یازدهم (فهرست مجلس، ج 6، ص 28).
ترجمه مصباح المتهجد طوسی؛ از: غیاث الدین بن جلال الدین واعظ (فهرست ملك،
______________________________
(1). در این مجموعه، نوشتاری مستقل در معرفی این كتاب آورده‌ایم.
ص: 1127
ج 2، ص 142 نسخه قرن یازده).
ترجمه كشف المحجة ابن طاووس؛ از: محمد مؤمن قهپائی (فهرست الفبایی كتابخانه آستان قدس رضوی، ش 9698).
ترجمه مهج الدعوات ابن طاووس؛ از:؟؛ (فهرست ملك، ج 2، ص 144 نسخه از قرن 12).
ترجمه مهج الدعوات؛ از: علی نقی؟؛ (فهرست رضوی ش 3117 نسخه از قرن دوازدهم).
ترجمه معانی الاخبار صدوق؛ از:؟؛ (فهرست ملك ج 2 ص 143).
ترجمه عیون اخبار الرضا صدوق؛ از:؟؛ (فهرست ملك ج 2 ص 139).
ترجمه مهج الدعوات؛ از: محمد علی كمره‌ای؛ (فهرست رضوی ش 3330، 3329).
آداب عباسی در ترجمه مفتاح الفلاح؛ از: صدر الدین محمد تبریزی (فهرست ملك ج 2 ص 2).
ترجمه طب الرضا؛ از: مولانا محمد مؤمن قزوینی الموتی (فهرست ملك، ج 2، ص 136، نسخه از قرن دوازدهم).
ترجمه تقویم البلدان؛ از: خلیفه سلطان بنام شاه صفی در 1050 (فهرست ملك ج 2 ص 129).
ترجمه بدایة الهدایة شیخ حر عاملی؛ از:؟؛ تاریخ ترجمه 1098 (فهرست ملك ج 2 ص 129).
ترجمه شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید؛ از: شمس بن محمد بن مراد در سال 1013 شروع كرده) (فهرست سپهسالار ج 2 ص 130).
ترجمان اللغة در ترجمه قاموس المحیط؛ از محمد یحیی قزوینی (فهرست ملك ج 2 ص 125).
تحفه سلیمانی در ترجمه كتاب من لا یحضره الطبیب؛ از: علاء الدین محمد طبیب بنام شاه سلیمان صفوی (فهرست ملك ج 2 ص 111).
خواص الحیوان ترجمه حیوة الحیوان دمیری؛ از: میرزا محمد تقی بن خواجه محمد تبریزی بنام شاه‌عباس دوم (فهرست ملك ج 2 ص 237؛ فهرست مجلس ج 6 ص 137).
منهج الفصاحه در ترجمه نهج البلاغه؛ از: كمال الدین حسین بن عبد الحق اردبیلی.
ترجمه نهج البلاغه؛ از: ملا فتح اللّه كاشانی (988)؛ (فهرست سپهسالار، ج 2، صص 16- 7) بنام شاه اسماعیل دوم (فهرست مجلس، ج 11، ص 143).
لوامع صاحبقرانی؛ از: محمد تقی مجلسی در ترجمه و شرح فارسی كتاب من لا یحضره
ص: 1128
الفقیه (فهرست مجلس، ج 3، ص 60؛ ج 17، ص 367) چاپ شده است.
ترجمه ارشاد شیخ مفید؛ از: محمد مسیح (قرن یازدهم) (مرعشی ش 7230).
اثبات الحق در ترجمه احقاق الحق؛ از:؟ (مرعشی ش 6144، 1121).
ترجمه نهج الحق؛ از:؟ در سال 1023 (مرعشی ش 3008).
حدیقه ازهار و انجمن انوار، ترجمه البرهان فی تفسیر القرآن؛ از: محمد كاظم بن شاه محمد تبریزی. این اثر كه به شاه سلطان حسین صفوی تقدیم شده است، مجلد اول آن تا سوره نساء در شعبان 1131 به اتمام رسیده است. (مرعشی، ش 8443)
ترجمه مختصر النافع از: علاء الدین احمد بن محمد قمی (قرن 10، 11). در پشت نسخه این اثر كه در كتابخانه جامع گوهرشاد نگهداری می‌شود (ش 1525) نوشته شده است كه مترجم از معاصرین شیخ بهایی و میرداماد است. نسخه دیگری از آن در كتابخانه آستان قدس ش 2716 فقه، موجود است كه در سال 1038 كتابت شده است.
ترجمه و شرح اعتقادات صدوق؛ از:؟ مؤلف از سال 1063 یاد كرده كه از سفر عتبات بازگشته است. (فهرست گوهرشاد، 2/ 719)
ترجمه ثواب الاعمال و عقاب الاعمال؛ از:؟. مترجم باید پیش از سال 1064 آن را ترجمه كرده باشد. (گوهرشاد 2/ 903، ش 793)
برای آشنایی با ترجمه‌های دیگر این عهد، لازم است تا فهارس نسخ خطی كتابخانه‌های مختلف و نیز ذریعه به دقت بررسی شود.

تقدیم‌نامه‌نویسی در دوره صفوی «1»

پس از روی كار آمدن صفویه، اساسا دولت (سلطان) و ملت (علما) در كار اداره حكومت با یكدیگر شریك و هم عقیده شدند. از این پس علما مناصب اداری و قضایی و دینی در جامعه داشته و مناسبات نزدیكی با سلاطین یافتند. طبعا سلاطین صفوی به عنوان حافظان تشیع اثناعشری، مورد ستایش عالمانی بودند كه تا پیش از آن بارها آوارگی را در عراق و جبل عامل و ایران تحمل كرده بودند. با بهبود مناسبات، تقدیم‌نامه‌نویسی به نام سلاطینی كه برای دفاع از كیان تشیع می‌جنگیدند، رواج تمام یافت. البته سیره تقدیم‌نامه‌نویسی در
______________________________
(1). در كتاب «مقالات تاریخی» دفتر اول، مقاله مفصلی درباره تقدیم‌نامه‌نویسی یا به عبارتی تصدیر نامه نویسی داشتیم كه به مناسبت، بخش مربوط به صفوی آن را در انتهای بحث ترجمه می‌آوریم. طبعا در بحث‌های مقدماتی آن كه در مقالات تاریخی چاپ شده، نكات سودمندی درباره اصل موضوع هست كه اگر كسی علاقه‌مند باشد، می‌تواند به آن مراجعه كند. در پایان این بحث- كه در اینجا نیز آمده- فهرست بالغ بر یكصد و سی عنوان كتاب- شامل تألیف و ترجمه- را كه به نام شاه سلطان حسین صفوی تألیف شده، آورده‌ایم.
ص: 1129
دولت عثمانی رواج كامل داشت و بی‌شبهه همانند بسیاری از امور دیگر، این سیره در ایران نیز تأثیر خاص خود را داشت. به هر روی در دوره صفوی تقدیم‌نامه‌نویسی با این انگیزه آغاز شد و كم‌كم به صورت یك سنت جاری درآمد. تقریبا كمتر كتابی را در این دوره می‌توان یافت كه به نام سلطان، امیر و یا وزیری نباشد. رویه مزبور تا اواخر دوره قاجاری در ایران شایع بوده است.
همانطور كه اشاره شد، تقدیم‌نامه‌نویسی به نام سلاطین و وزیران صفوی، به صورت یك سنت درآمد. به همین ترتیب، نوع عبارات نیز صورتی فرمایشی و تصویرگری شاعرانه به خود گرفت. از آن‌جا كه منصب، منصب شاهی بود، می‌بایست عبارات به گونه‌ای باشد كه در جهت هر چه بزرگتر نشان دادن قدرت و سطوت شاهانه باشد. درست همین جا بود كه مشكل پدید آمد. یعنی عالمان بر پایه این رویه، به عادت، كه ترك آن در آن‌جامعه كار آسانی نبود، جملاتی در ستایش سلاطین می‌گفتند كه حتی خارج از چهار چوبه معتقدات فقهی آن‌ها بود. به عنوان نمونه، محمد باقر سبزواری، نویسنده و فقیه و عارف برجسته دوره صفوی، و صاحب كتاب كفایة الاحكام، در حالی كه از لحاظ «فقهی» كمترین مشروعیتی برای سلطان قائل نبود، از نظر «عرفی» مجبور بود تا در تقدیم‌نامه خویش ستایش لازم را از سلطان بكند.
در این موارد چند چیز قابل توجه است. اولا همین نكته كه نباید این قبیل عبارات را جدی گرفت، زیرا به صورت یك عرف و عادت درآمده و زبان آن زبان شاعرانه است. ثانیا آن كه باید توجه داشت، علمای روزگار صفوی، در كتاب‌های فقهی مشروعیتی برای سلاطین صفوی قائل نبودند. طبیعی است كه از این زاویه نمی‌توان چیزی را به آن‌ها نسبت داد. اما از نظر عرفی، به هر روی، در برابر سلطانی كه سر كار آمده و در حال حاضر زمام امور مملكت را در دست دارد و در برابر تجاوزات دولت عثمانی، از تشیع دفاع می‌كند، چه می‌بایست بكنند؟ بویژه وقتی كه از نزدیك با پادشاهی حشر و نشر داشته و احساس می‌كنند كه شاه بطور نسبی به عدالت رفتار كرده و ضامن امنیت در جامعه است. در اینجا یكی از صریحترین موارد را به عنوان مثال ذكر می‌كنیم. محقق سبزواری در مقدمه روضة الانوار عباسی كه بخشی از آن را در جای دیگر آوردیم، به قضاوت درباره رویّه شاه‌عباس دوم می‌پردازد. معمولا این گونه قضاوتها را نسل‌های بعدی نمی‌پذیرند، اما به روی باید توجه داشت كه یك ناظر چنین سخنی را ابراز كرده است. شاید می‌توانست تقدیم‌نامه‌ای بنویسد اما این عبارات را در ضمن آن‌ها نیاورد. وی در تقدیم‌نامه همان كتاب، پس از یاد از نام شاه درباره وی می‌گوید:
الحق بی‌تكلّفات منشیانه و تعلقات مرسلانه ذات شریف آن حضرت فهرست مجموعه
ص: 1130
اقبال و مجمع شرایف اخلاق و لطایف خصال است. فطرت خجسته‌اش جامع چندین كمال چون پاكی گوهر و صفای طینت و حسن خلق و حلم و عقل و حیا و وقار و تواضع و كم‌آزاری و عطوفت و مهربانی نسبت به طبقات عباد، و جود و سخاوت و ثبات و علوّ همّت و رسوخ در حق و حسن اعتقاد و دین صحیح و ربط به جناب احدیت و مقربان آن حضرت و تعظیم شریعت و تكریم ملّت و عداوت ظلم و ظالم و محبت علم و عالم و عطوفت نسبت به صلحا و فقرا و تودد قیاس به مظلومان و ضعفا. توانم گفت كه هرگز بر زبان مبارك او لفظی خشن نگذشته و در دل او خیال تأسیس ظلم و بدعتی نگشته. و این فقیر را با كمال تتبع و اطلاع بر احوال ملوك و سلاطین سلف و خلف و تصفح و تفحص صحف قدیمه و تواریخ و سیر ملوك، از هیچ یك از پادشاهان، اجتماع چندین اخلاق حسنه و صفات مرضیه معهود و منقول نشده. و العلم عند الله. حبّذا میمنت غرّه جبین نور افزون و مباركی قدم میمون كه از ابتدای ابتسام صبح اقبال و تنسیم نسائم سلطنت و اجلال تا حال كه عدد سنین سلطنت از بیست تجاوز نموده در عرض این مدت آفتی عظیمه در هیچ طرف از اطراف بلاد وسیعه فسیحه رو نداده، چون فتنه و خونریزی و وقوع اسر و نهب و قحط و غلا و طاعون و وبا و خسف و زلزال و امراض هایله و غیر ذلك؛ بلكه جمهور عباد و سكنه بلاد در مهاد امن و امان غنوده‌اند و در كمال فراغ بال در رفاه حال آسوده و این چنین اتفاقی كم می‌باشد و همه به بركت و معدلت و حسن نیّت آن اعلی حضرت است. و چون حضرت واهب متعال چنین عطیه‌ای كرامت كرده و این قسم نعمت بزرگ جلیل القدر نصیب اهل این زمان ساخته، جای آن دارد كه هر یك از بندگان جان‌های خود را نثار جان او كه فی الحقیقه روح این جهان است، توانند نمود و باید كه همگی صحت او را بر صحت خود ترجیح دهند و فراغت و راحت او را بر فراغ و راحت خود راجح شمرند و سرور او را بر سرور خود برگزینند و در وقت حاجت جانها نثار راه او كنند. و بر سایر فرق برایا لازم است تا شب و روز دست به دعا برداشته از حضرت واهب العطایا امتداد ایام این دولت و ارتقاء اعلی مراتب عظمت و استیصال دشمنان این حضرت و نگونساری مخالفان این دولت مسألت نمایند. «1»
با وجود توجیهی كه در بالا به آن اشاره شد، گاه عبارات به قدری با صراحت بیان شده، كه نشانگر اعتقاد عمیق مؤلف به گفته‌هایش می‌باشد. نمونه آن مقدمه سید علی خان بر ریاض السالكین است:
ثم لما أینعت ثمرات تمامه فی ریاض الوجود و أكرمنی باجتناء زهرات كمامه مفیض الكرم و الجود، قدمته- و هو الحری بالتقدیم- علی كل حدیث من الشروح و قدیم الی الحضرة
______________________________
(1). این نقل از نسخه روضة الانوار، به شماره 3896 در كتابخانه آیة الله مرعشی برگرفته شده است.
ص: 1131
التی هی مجمع الخلافة و الامامة و مطلع الشرف المظلل بالغمامة و مشرق الانوار المصطفویة و معدن الاسرار الصفویة و مرتع العدل و مترع الفضل و مشعر المجد و مشرع البذل و مستقی الجود و الكرم و ملتقی شرف طیبة و الحرم ... حضرة سید سلاطین الامم و مالك ملوك العرب و العجم حامی حمی الایمان و ماهد مهاد الامان صفوة الله التی خلع علیها خلع التشریف و خیرته التی ملكها أعنة التصریف و نخبتد التی جمع لها من شریف النسب بین التلد و الطریف و خلاصته التی مد علیه من كریم الحسب مدید ظله الوریف ...
أعظم ملك خفقت علیه الاعلام و البنود و أفخم سلطان حفت به الكتائب و الجنود و أعدل امام اتسق به نظام الوجود و أكرم همام تفجرت من أنامه ینابیع الجود و أسطی باسل تتقی بأسه الاسود، و أعطی باذل تنیر بكرمه اللیالی السود ... أمین الله و ابن أمینه، مفید الیسر بیساره، و الیمن بیمینه، حائز مناقب الكمال و كمال المناقب، صاعد مراقب المعالی و معالی المراقب، انسان العین و عین الانسان، القائم بوظیفتی العدل و الاحسان، سلطان العالم بالارث و الاستحقاق، نیز سیماء الملك المصون عن الكسوف و المحاق، وارث الخلافة النبویة كابرا عن كابر، حائز الامامة العلویة عن آبائه، المتفرع من دوحة النبوة و الرسالة المترعرع من سرحة الفتوة و البسالة، المتقلب فی الانوار المقدسة و آدم بین الماء و الطین، المفتلذ من مهجة الزهراء البتول و حشاشة الانزع البطین ... ظل الله الممدود فی أرضه و خلیفته القائم بسنته و فرضه، صفوة النوع البشری و حامی حوزة المذهب الاثنی عشری، الذاب عن ملة جده بجده و جده، و الذائد عن دین آبائه بعزمه و إبائه غرة جبین الشرف المصطفوی، أبی الظفر شاه سلطان حسین الموسوی الحسینی الصفوی اللهم أبسط ید ملكه فی البسیطة و أهلها كافة ... و ثبت الملك فیه و فی عقبه الی یوم الدین. «1»

گزیده آثار تقدیم شده به شاه سلطان حسین صفوی «2»

در میان سلاطین صفوی، دوره شاه سلطان حسین صفوی، از لحاظ تألیف به ویژه در امور مذهبی و دینی اهمیت فراوانی دارد. شاه مزبور در حمایت از طایفه عالمان و اندیشوران قدم‌های بلندی برداشت و دلیل این امر جز آن نبود كه خود شخصا به مباحث علمی علاقه‌مند بود. گفتنی است كه شاه سلطان حسین چندان اهل سلطنت و شایسته اداره امور مملكتی نبود؛ اما نباید این بدان معنا باشد كه تلاش‌های دیگر او از جمله در ترویج وقف، مدرسه‌سازی و تشویق عالمان به تألیف و تدوین را نادیده بگیریم. در بسیاری از تقدیم‌نامه‌ها كه برای شاه سلطان حسین نگاشته شده، به علم دوستی او تصریح شده و تعدد
______________________________
(1). سید علی خان، ریاض السالكین، ج 1، صص 49- 46
(2). سلطنت از 1105- 1134
ص: 1132
این موارد نشان می‌دهد كه مسأله از حد تعارف گذشته است. محمد صالح بن عبد الواسع حسینی خاتون آبادی در تقدیم نامه خود بر كتاب حدائق المقربین از شاه سلطان حسین صفوی چنین یاد می‌كند كه:
فیما بین سلاطین روزگار و خواقین معدلت آثار به مزید حسن عقیدت و صفای طویت اختصاص دارند، بلكه در میان سلسله علیه خود نیز به كمال اهتمام در پیروی شرع سید انام و نشر آثار آبای عظام- علیهم صلوات الله الملك العلام- ممتازند و با وجود تحمل اعباء سلطنت و اشغال ملت و دولت پیوسته به تفتیش مسائل دینیه و تحقیق معارف یقینیه مشغول می‌باشند.
وی در ادامه درباره شاه می‌گوید:
[وی] به تنقیح این مطلب [بحث امامت كه موضوع كتاب است] و تحقیق فضایل و منازل اجداد طاهرین خود راغب و احوال متعلقه به ایشان را طالب بودند و خاطر ملكوت ناظر به تبیین اقاویل و فتاوای علما و ابانه حق و استخراج آیات و روآیات داله بر این غرض اقصی متعلق گردیده.
نسخه‌ای از كتاب وی به شماره 4741 در كتابخانه آیة الله مرعشی موجود است.
میرزا قوام الدین محمد حسینی فقه منظوم خود را كه نامش التحفة القوامیة فی فقه الامامیه (مرعشی 4780) می‌باشد به همین دلیل به شاه سلطان حسین تقدیم كرده است:
و نظمها فضلا من الرحمن‌من بركات الدولة الخاقانی محمد جعفر شیخ الاسلام اصفهان نیز در متن تقدیم‌نامه كتابش با عنوان تحفه سلطانی از همت شاه سلطان حسین در نشر علوم ستایش كرده و می‌نویسد:
... حكمت عملی را كما هو الحق اتباع مسائل فرعیه شرع مبین دانسته، حكمت نظری را منظور نظر كیمیا اثر ساخته، نشر مسائل آن را به جهت مزید معرفت ابحاث مبدأ و معاد و سایر مباحث عقلیه و جهت و همت خاطر ناظر والا و مطمح اندیشه جهان‌پیما نمودند و بنابراین، به عهده این داعی دوام دولت جاودان، محمد جعفر شیخ الاسلام دار السلطنه اصفهان مقرّر فرمودند كه قلم فرمان پذیری برداشته و همه ابواب آن را به عبارات فارسی نزدیك به فهم بر لوح تحریر و تدوین نگاشته به عرض اقدس رساند.
ابو المفاخر محمد باقر بن ملك علی تونی هم در مقدمه ترجمه الفصول النصریه كه آن را روضة الاصول المفاخریه نامیده و نسخه‌ای از آن به شماره 6773 در كتابخانه آیة الله مرعشی موجود است، درباره فضای علمی ایجاد شده در دوره شاه سلطان حسین كه فضای عالم پروری است، و در ضمن تقدیم‌نامه‌اش می‌نویسد:
«مرشد عقل كه در اصابت تدبیر محتاج الیه برنا و پیر است، در گوش جان از سر شفقت
ص: 1133
گفت كه چون پیوسته رتبت بلند سخن پروری و مرتبه ارجمند هنرپروری به وجود سید سلاطین زمان ... شاه سلطان حسین الموسوی ... مزین و آراسته است و وجه آمال اصحاب درایت از فیض غمام انعام او طراوت و تازكی یافته و شجره اقبال اهل فضل از نسیم ریاض امتنانش مثمر و بارور گشته، پس مناسب آن است كه در این وقت به شرح رساله مقصوده» پرداخته شود.
محمد صالح خاتون آبادی نیز در بیان تقدیم كتاب زینة المتقین (مرعشی 4127) به شاه سلطان حسین، درباره او می‌گوید: وی در «اتقان قواعد دین مبین و احكام ضوابط شرع متین و قلع و قمع اساس معاصی» از دیگران ممتاز بوده است.
عبد الكریم قزوینی نیز كه شرح غرر خود را به شاه سلطان حسین اهدا كرده در مقدمه، اشاره به این نكته دارد كه وی همت خود را «مصروف بر ترویج احادیث ائمه اطهار علیهم سلام الله مادام اللیل و النهار و انتشار قوانین معدلت گستری و رعیت پروری نسبت به همه صغار و كبار، كالشمس فی رابعة النهار» كرده «و بی‌شائبه تكلف به اطاعت شریعت غرای مصطفوی سرافراز و به سعادت برافراشتن لوای والای طریقت مرتضوی از جمیع سلاطین و خواقین و فرمان فرمایان روی زمین ممتاز» است و چون وی ملاحظه كرد كه او «در شریعت بندگی و خدمتگزاری و ترویج احادیث برگزیدگان حضرت باری» كوشاست، كتاب خود را به وی اهدا كرد. «1» شماری از آثار نیز ترجمه متون دینی عربی به فارسی است كه عنایت ویژه‌ای در این دوره به آن بوده است.

گزیده كتاب‌هایی كه به نام شاه سلطان حسین صفوی تألیف شده‌

در اینجا گزیده‌ای از كتاب‌هایی كه به نام شاه سلطان حسین نگارش یافته و بسیاری از آن‌ها به درخواست خود او بوده، ارائه می‌دهیم. بیش‌تر این كتاب‌ها، آثار مذهبی، بویژه روایی است و این گرایش خاص این دوره و نیز خود شاه را نشان می‌دهد. با این حال در میان آن‌ها، برخی از آثار طبی و حتی دو رساله موسیقی نیز یافت می‌شود.
1. آثار احمدی در شرح حال شاه چراغ، مولی غیاث الدین هبة الله، تألیف در سال 1105، ذریعه، 4/ 152/ ش 739
2. آداب الصلاة، سید میرزا محمد صادق بن میرزا محمد طاهر، ذریعه، 11/ 4/ ش 10
3. آداب حرز الجواد، بهاء الدین محمد بن مولی حسنعلی، ذریعه، 1/ 17/ ش 79
4. آداب دعا، محمد باقر بن اسماعیل خاتون آبادی، مرعشی، ش 660
______________________________
(1). قزوینی، بقاء و زوال دولت (نظم الغرر و نضد الدرر) ص 29
ص: 1134
5. آداب سلام، میر محمد حسین بن عبد الحسین حسینی خاتون آبادی، مرعشی، 7287
6. آداب سنیه، میر محمد صالح بن عبد الواسع حسینی خاتون آبادی، مرعشی، ش 3611
7. اتمام الحجه، میرزا محمد مجذوب تبریزی، گلپایگانی، ش 2060
8. اثبات الرجعه، آقا جمال خوانساری، ذریعه، 1/ 91/ ش 438
9. اثبات ملكیة الاراضی المستقاة من الماء المعروف ب: رودخانه كشف رود، مؤلف:؟، ذریعه، 1/ 100/ ش 490
10. اخلاق سلطانی، ترجمه نور الدین بن نعمة الله جزائری، (به دستور شاه)، فهرست مجلس، 6/ 177
11. الاربعون حدیثا، علی بن حسین كربلائی، فهرست ملك، 1/ 22
12. الارجوزة العابدیه، عبد الحسین الكاظمی، الكواكب المنتثره، ص 421؛ ذریعه، 15/ 204/ ش 1352
13. اصول دین، آقا جمال خوانساری، ذریعه، 2/ 186/ ش 695
14. ایناس سلطان المؤمنین باقتباس علوم الدین من النبراس المعجز المبین فی تفسیر الایات القرآنیه، سید محمد بن علی بن حیدر الموسوی العاملی المكی، (م 1139)، ذریعه، 2/ 517، 518
15. الباقیات الصالحات، شرح صلوات خواجه نصیر، قوام الدین محمد بن محمد مهدی حسینی سیفی تفرشی، تألیف به سال 1106، مرعشی، ش 9470
16. البداء، سید محمد حسین بن امیر محمد صالح (م 1151)، تألیف در سال 1134، ذریعه، 3/ 54/ ش 138
17. بساتین الخطباء و ریاحین العلماء، میرزا عبد الله افندی اصفهانی، مرعشی، ش 4794
18. بینش غرض آفرینش، فاضل هندی، تألیف به سال 1116، ذریعه، 3/ 195/ ش 706 (در یزد چاپ شده است)
19. تاریخ سلطانی، سید حسن بن مرتضی استرآبادی، (چاپ شده با نام نادرست از شیخ صفی تا شاه صفی)
20. تتمیم مشارق الشموس، آقا رضی الدین محمد بن آقا حسین بن آقا جمال، تألیف به سال 1112، ذریعه، 3/ 242/ ش 1234
21. التجوید، محمد بن شمس الدین القاری الكاظمی، ذریعه، 11/ 137/ ش 850
22. تحفه سلطانی، شیخ جعفر بن عبد الله بن ابراهیم كمره‌ای اصفهانی، (1115)، فهرست مجلس، 10/ 141
ص: 1135
23. تحفه سلطانی، محمد جعفر شیخ الاسلام اصفهان، تألیف به سال 1117، مرعشی، ش 450؛ ملی، ش 753/ ف (شاید هر دو یكی باشد)
24. تحفه صالح، سؤالات محمد صالح بن عبد الله كزازی از فاضل هندی، ذریعه، 3/ 446
25. تحفه عباسی، عبد الصمد كشمیری، الكواكب المنتثره، صص 434- 433
26. تحفة العابدین، تفسیر سوره فاتحه، محمد محسن بن ملا حسن گیلانی، (چاپ شده در دفتر سوم میراث اسلامی ایران)
27. التحفة الحسینیه، (در آداب نماز)، میرزا محمد بن محمد رضا قمی مشهدی، ذریعه، 3/ 429/ ش 1557
28. التحفة الحسینیه، ملا محمد تقی قطب طالقانی، فهرست ملك، 2/ 104
29. التحفة العلیه، میرزا محمد هادی بن میرزا محمد صالح شیرازی، ذریعه، 15/ 205
30. التحفة القوامیة فی الفقه الامامیه، میرزا قوام الدین محمد بن محمد مهدی (م 1150)، تألیف به سال 1112، مرعشی، ش 4780
31. ترجمان اللغه، محمد یحیی بن محمد شفیع قزوینی، فهرست مجلس، 3/ 83، 417
32. ترجمه و شرح غرر الحكم و درر الكلم، آقا جمال خوانساری، (به كوشش محدث ارموی چاپ شده است).
33. ترجمه و شرح مدارج فی شرح الاربعین، شیخ سلیمان ماحوزی بحرانی (1121)، فهرست مجلس، 10/ 833
34. ترجمه اسرار الصلاة، (از شهید ثانی)، مولی محمد زمان تنكابنی، ذریعه، 4/ 78/ ش 330
35. ترجمه البلد الامین، محمد حسین بن شاه محمد، ذریعه، 4/ 84/ ش 375
36. ترجمه البلد الامین و الدرع الحصین، شیخ ابراهیم كفعمی، ذریعه، 4/ 84/ 374
37. ترجمه المشكول، محمد باقر بن اسماعیل خاتون آبادی، (اصل كتاب از حاج بابا بن محمد صالح قزوینی است كه به دستور شاه، محمد باقر و جماعتی از علما ترجمه كرده‌اند).
ذریعه، 21 پ 67/ ش 3985 (در تهران چاپ شده است).
38. ترجمه خلاصة الاقوال، میرزا محمد باقر بن محمد حسین تبریزی، تألیف به سال 1129، مرعشی، ش 7423
39. ترجمه دعاهای امیر المؤمنین، سید محمد بن محمد امین حسینی، مرعشی، ش 9266. گویا همین كتاب در ذریعه (1/ 398/ ش 2063 با عنوان: ادعیة شهر رمضان آمده است.)
ص: 1136
40. ترجمه عهد اشتر، محمد باقر خاتون آبادی، فهرست ملك، 2/ 138
41. ترجمه فقه الرضا، مرعشی، نسخه‌های عكسی، ج 1، ص 294
42. ترجمه قصیده دعبل خزاعی، علامه محمد باقر مجلسی، ذریعه، 4/ 128/ ش 610
43. ترجمه كنز الدقائق و بحر الغرائب، میرزا محمد بن محمد رضا مشهدی، مرعشی، 4619
44. ترجمه مشارق الانوار، ترجمه محمد سعید بن محمد مغیث نائینی، فهرست ملك، 2/ 141
45. ترجمه مكارم الاخلاق، محمد باقر خاتون ابادی، ذریعه، 22/ 147
46. ترجمه مناجات علوی، ابو محمد الحسینی الموسوی الخادم، مرعشی، ش 612
47. ترجمه مهج الدعوات، مولی محمد تقی بن علی نقی طبسی، ذریعه، 4/ 140/ ش 682
48. ترجمة الصلاة، آقا جمال خوانساری، مرعشی، 303، 3697
49. تعقیبات نماز، محمد باقر بن اسماعیل خاتون آبادی، مرعشی، ش 660
50. تقویم الصلاة، سید محمد طاهر بن رضی الدین محمد الحسینی، ذریعه، 26/ 230
51. تقویم المؤمنین، میر محمد صالح بن عبد الواسع خاتون آبادی، مرعشی، ش 4127
52. تقویم رقومی، مؤلف:؟ فهرست ملك، 2/ 162
53. جنات الخلود المعمور من جداول النور، میرزا محمد رضا بن محمد مؤمن امامی خاتون آبادی، تألیف به سال 1125- 1128، مرعشی، ش 9145؛ مجلس ش 14146
54. جوابات الشاه سلطان حسین، مشتمل بر دویست مسأله فقهی، آقا جمال خوانساری، ذریعه، 5/ 184/ ش 204
55. چشمه زندگانی، میرزا محمد هادی بن محمد صالح شیرازی، مرعشی، ش 147
56. چهار آئینه، بهاء الدین محمد بن حسین بن محمد فاضل هندی، مرعشی، ش 7529
57. حافظ الابدان، محمد شریف بن محمد صادق خاتون آبادی، تألیف به سال 1121، ذریعه، 6/ 232/ ش 1299
58. حدائق المقربین، میر محمد صالح بن عبد الواسع خاتون آبادی، تألیف به سال 1115، مرعشی، ش 4741
59. حدیقه ازهار و انجمن انوار در ترجمه البرهان فی تفسیر القرآن، مولی محمد كاظم بن شاه محمد تبریزی، ذریعه، 26/ 192
60. حدیقة المخلصین فی اصول الدین، مولی محمد باقر بن محمد شفیع، ذریعه، 26/ 274
ص: 1137
61. الحق الیقین فی اصول الدین، علامه محمد باقر مجلسی، ذریعه، 7/ 40/ ش 204
62. خزائن الانوار فی تفسیر القرآن، میرزا محمد رضا امامی، ذریعه، 7/ 153/ ش 830
63. خلاصة النحو، سید زین العابدین الحسینی، ذریعه، 26/ 290
64. الدرة العلویه فی الامامة و اثبات حقید الاثنی عشریه، مولی محمد صالح بن مولی محسن بن نظام الدین ساوجی، ذریعه، 8/ 101/ ش 377
65. الدعوات، ملا علابیك، ذریعه، 8/ 101/ ش 796
66. الدعوات و الاحراز، عبد الكریم قزوینی، تألیف به سال 1124، ذریعه، 8/ 203/ ش 813
67. ذخائر العقبی، شیخ جعفر بن عبد الله بن ابراهیم حویزی الكمرئی، ذریعه، 10/ 6/ ش 37
68. ذخر العاملین فی شرح دعاء الصنمین، محمد مهدی بن علی اصغر قزوینی، تألیف به سال 1119، مرعشی، ش 326
69. رساله در موسیقی، امیر خان، فهرست مجلس، 6/ 170
70. رساله در موسیقی، نظر آقا، فهرست ملك، 5/ 321
71. رساله طبی، محمد شفیع بن شمس الدین، فهرست ملك، 5/ 264
72. الرفیق الی آداب السفر، محمد رضی قزوینی، شهید به سال 1136، مرعشی، ش 2483
73. روادع النفوس، میر محمد صالح بن عبد الواسع حسینی خاتون آبادی، مرعشی، ش 1931
74. روضة الاصول المفاخریة فی شرح الفصول النصیریه، ابو المفاخر محمد باقر بن ملك علی تونی، تألیف به سال 1116، مرعشی، ش 6773
75. روضة العرفا فی شرح الاسماء الحسنی، علاء الدین گلستانه، در مقدمه آن را التحفة السلطانیه و الهدیة الحسینیه نامیده است. گلپایگانی، ش 2021
76. ریاض السالكین در شرح صحیفه سجادیه، سید علی خان مدنی، مرعشی، ش 845 در قم چاپ شده است.
77. زاد المعاد، علامه محمد باقر مجلسی، بارها چاپ شده است.
78. زینة المتقین، میر محمد صالح بن عبد الواسع خاتون آبادی، مرعشی، ش 4127
79. سته ضروریه، میرزا محمد بن محمد رضای قمی مشهدی، (چاپ شده در مجموعه رسائل فارسی از انتشارات بنیاد پژوهش‌های اسلامی مشهد، دفتر دوم، صص 92- 75)
80. السراج المنیر فی التفسیر و ما یتعلق بالتفسیر، لطف الله بن معز الدین محمد الحسین،
ص: 1138
تألیف به سال 1107، ذریعه، 12/ 162/ ش 1083
81. سرور المؤمنین فی ما یتعلق باعداء الدین، مولی حسین بن علی اكبر كربلائی، ذریعه، 12/ 177/ ش 1173
82. سلّم درجات الجنة فی معرفة فضائل ابی الائمه، میرزا محمد بن محمدرضا بن اسماعیل مشهدی، (صاحب تفسیر كنز الدقائق)، ذریعه، 12/ 220/ 1458.
83. سماء الاسمی، (فرهنگ عربی به فارسی)، مهدی قلی خان صفا بن علی قلی خان ابن قرچقای خان، فهرست ملك، 3/ 478
84. سماء السماء فرهنگ عربی به فارسی و چیزی شبیه به دائرة المعارف، از مهدی قلی خان بن علی قلی خان، ذریعه، 12/ 228/ ش 1495
85. شرح اخبار طینت، آقا جمال خوانساری، (چاپ شده در پایان كتاب شرح غرر آقا جمال)
86. شرح الاحادیث الغامضة المخالفة للمشهور المفیدة للعلم باوائل الشهور، علامه محمد باقر مجلسی (یا یكی از معاصران او)، ذریعه، 13/ 65/ ش 209
87. شرح الاربعین حدیثا، محمد باقر بن اسماعیل خاتون آبادی، ذریعه، 13/ 70/ ش 228
88. شرح چهل حدیث، محمد رضا بن محمد نصیر خاتون آبادی، مرعشی، ش 2290 (با مهر شاه و وقفنامه وی)
89. شرح حدیث البیضه (روایت شده در كافی) آقا رضی الدین بن آقا حسین خوانساری، ذریعه، 13/ 193/ ش 670
90. شرح زیارة الجامعة الكبیره، محمد قاسم بن محمد كاظم رازی، دانشگاه، ش 3943
91. الصید و الذبائح (و احكامهما بالفارسیه)، علی بن الحسین الكربلائی، ذریعه، 15/ 106/ ش 712
92. الطهوریه، نور الدین بن نعمت الله الجزائری، ذریعه، 15/ 194/ ش 1299
93. ضیاء الخافقین فی شرح دعاء الصنمین، (ترجمه رشح الولاء فی شرح العاد)، اسعد بن عبد القاهر بن اسد اصفهانی، ذریعه، 15/ 123/ ش 831
94. غایة المرام و حجة الخصام، سید هاشم بحرینی (م 1107)، مرعشی، 1115
95. غدیریه، ملا محمد جعفر بن محمد صالح قاری، مرعشی، 1822
96. غرائب العلوم، ابو جعفر محمد قاسم بن محمد رضا الشریف، تألیف در سال 1127، مرعشی، ش 9223
97. فریضه عینیه و ذریعه حسینیه، مؤلف:؟، تألیف به سال 1114، فهرست ملك،
ص: 1139
3/ 579
98. فضائل السادات، سید الامیر محمد اشرف بن سید عبد الحسیب (م 1145)، ذریعه، 16/ 259/ ش 1047
99. الفوائد العلیة فی شرح اصول العقائد الاسلامیه، محمد ابراهیم المدرس المشهدی، (م 1148)، الكواكب المنتثره، ص 22؛ ذریعه، 16/ 349/ ش 1627
100. كائنات الجو، محمد باقر بن اسماعیل خاتون آبادی، دانشگاه تهران، ش 1266
101. گلدسته نجیب، در وقایع عصر، مؤلف: نجیب (تخلص شاعر)، ذریعه، 9/ 1198؛ ذریعه، 18/ 213
102. ماء النیسان و ما یتعلق به، محمد باقر بن اسماعیل خاتون آبادی، ذریعه، 19/ 13/ ش 48
103. مثنوی فی تاریخ جلوس شاه سلطان حسین، اسماعیل ذبیحی یزدی، ذریعه، 19/ 133
104. محاسن الحصان، امیر محمد حسین بن امیر محمد صالح بن عبد الواسع اصفهانی خاتون آبادی (م 1151)، تألیف در سال 1117، دانشگاه، ش 1397
105. محاسن الحصان، محمد حسین خاتون آبادی، تألیف به سال 1117، زندگی نامه علامه مجلسی، 2/ 28
106. مدارج الیقین فی اثبات خلافة أمیر المؤمنین، شیخ سلیمان بن عبد الله ماحوزی، تألیف در سال 1106، ذریعه، 20/ 238
107. مذیل مشجر النسب او الانساب المشجره، عز الدین اسحاق بن ابراهیم، (بازنویسی و اضافات مجدد و اهدا به شاه سلطان حسین)، ذریعه، 20/ 259 پ ش 2867
108. مراد المرید لمزار الشهید، علی بن حسین كربلائی، تألیف شده در سال 1108، ذریعه، 20/ 296/ ش 3051
109. المزار، آقا جمال خوانساری، (تألیف برای شاه در وقت زیارت مشهد مقدس)، ذریعه، 20/ 317/ ش 3182
110. مسائل ضروری نماز، محمد طاهر بن رضی الدین محمد حسین، فهرست مجلس، 17/ 335
111. معالجه سموم، سید محمد باقر بن محمد حسین طبیب، فهرست ملك، 7/ 395
112. مفتاح الفرج، میر محمد حسین بن محمد صالح خاتون آبادی (1151)، تألیف به سال 1127، مرعشی، ش 4424
113. مفتتح الشهور، علامه محمد باقر مجلسی، تألیف در 1109، مرعشی، 187
114. مقامات الرضا، محمد معصوم بن رفیع الدین، ذریعه، 22/ 10
ص: 1140
115. مقباس العرفان و مفتاح التبیان لمدارك القرآن، سید محمد یوسف حسینی تنكابنی، مرعشی، ش 4826
116. مقباس المصابیح، علامه محمد باقر مجلسی، كتابخانه ملی، ش 916/ ف
117. منافع قرآن، محمد مهدی بن محمد نعیم عقیلی، ذریعه، 22/ 313
118. منتخب مجالس المؤمنین، عبد الملك الخادم الحسین، تألیف به سال 1128، ذریعه، 22/ 432
119. منظومه سلطان الانساب، (نظم در شرح نسب شاه سلطان حسین)، ذریعه، 19 پ 211
120. منهاج الرشاد، علی قلی بن میرزا علی چله جانی، تألیف به سال 1113، ذریعه، 23 پ 160/ ش 186
121. نجم ثاقب در اثبات واحب، محمد حسین بن محمد صالح حسینی خاتون آبادی، تألیف به سال 1127، مرعشی، 3765
122. نرگس دان، آخوند اسماعیل ذبیحی یزدی، (شعر)، فهرست ملك، 4/ 816؛ مرعشی، ش 1123
123. نصایح الملوك (شرح عهدنامه مالك)، مولی ابو الحسن شریف عاملی، فهرست نسخه‌های مدرسه شهید مطهری، ج 2، ص 33؛ ذریعه، 14/ 113
124. نظم الغرر و نضد الدرر، عبد الكریم بن یحیی قزوینی، چاپ شده در قم (كتابخانه آیة الله مرعشی نجفی)
125. نوروزنامه، محمد باقر بن اسماعیل خاتون آبادی، ذریعه، 22/ 148
126. نوروزیه، محمد جعفر بن محمد باقر سبزواری، ذریعه، 24/ 127382. نماز جمعه، آقا جمال خوانساری، فهرست مجلس، 16/ 333
128. نیات عبادات، میر عبد الباقی بن عبد الباقی حسینی، تألیف به سال 1110، مرعشی، ش 7326
129. نیّت، آقا جمال خوانساری، مرعشی، ش 9206
130. هبة الوصال فی ادعیة الهلال، عبد المطلب بن حسن اصفهانی، الكواكب المنشره، ص 475
131. هدایة الصالحین، مؤلف:؟، (به دستور شاه برای تعیین روز تولد امیر المؤمنین، شاید تألیف محمد باقر خاتون آبادی باشد.)، فهرست مجلس، 10/ 1737
132. هدایة الضالین، علی قلی جدید الاسلام، فهرست مجلس، 6/ 75
133. یادگار در معما، میرزا علی اكبر تفرشی، ذریعه، 25/ 265
ص: 1141

33 توتون و تنباكو در دوره صفوی به ضمیمه رساله شیخ حر عاملی‌

درآمد

رواج توتون و تنباكو و اعتیاد نسبت به آن، از زمان صفویه در ایران مطرح شده است. گفته شده است كه برگ تنباكو برای نخستین بار در سال 1519 میلادی از امریكا به اسپانیا رسید. پس از آن در سال 1560 به اروپا وارد شد. در سال 1565 از فرانسه به آلمان رفت و به سال 1586 وارد انگلیس شد و در روزگار شاه‌عباس از طریق پرتغالی‌ها وارد ایران شد.
به دنبال ورود آن به ایران، مسأله استعمال آن به صورت یك مسأله مستحدثه فقهی درآمده و درباره آن اظهار نظرهای مختلفی از ناحیه علما صورت گرفت. البته در این دوره انواع چیزهای دیگری هم بود كه به نوعی مورد استعمال بوده و از آن با عنوان مغیّرات حلال یا حرام یاد می‌شد.
درباره سابقه اعتیاد به آن در ایران، آگاهی‌های چندی در اختیار ماست. از جمله اطلاعاتی است كه عبد الحی رضوی كاشانی متوفای پس از سال 1141 در اختیار ما گذاشته است. وی در كتاب حدیقة الشیعه- كه گزارش آن را در همین مجموعه آورده‌ایم- فصلی را به اعتیاد مردم به قلیان اختصاص داده است. او می‌نویسد: قلیان در شرق و غرب عالم چنان رواجی یافته كه از میان بردن آن امكان ناپذیر شده است. این در حالی است كه قبل از عصر ما، سلطان جائر!- یعنی شاه صفوی- نهی بلیغی از آن در همه اطراف و اكناف كرده و حتی حكم به قتل افراد معتاد به آن داده و با آن كه كسانی به همین دلیل كشته شده‌اند، فائده‌ای نبخشیده است. وی از مرد معتادی یاد كرده است كه جراحتی در گردن او پدید آمد و هرچه درمان كرد بهبودی به دست نیاورد. شبی در خواب، رسول الله صلی الله علیه و اله و اهل بیت علیهم السلام را دید و متوجه شد كه آن‌ها از وی روی گرداندند. وقتی سبب را پرسید، آن حضرت اعتیاد وی را به قلیان یادآور شدند. رضوی در كتاب حدیقه، چند خواب مشابه دیگر را در ارتباط با نهی از قلیان توسط امامان علیهم السلام آورده است. او می‌نویسد: خود
ص: 1142
وی معتاد به قلیان بوده و پدرش او را نهی كرده است. وی افزوده: در زمان وی، قلیان در خانه‌ها و نیز بازار مسلمانان و هم كافران شایع است. او معتقد به حرمت قلیان بوده و با استمداد از روایاتی كه مذمّت از بوی بد كرده و نیز حرمت اسراف خواسته تا این حرمت را مستند كند. «1»
اشاره دیگر به این مسأله در كتاب فوائد الصفویه آمده است: شاه صفی كشیدن تنباكو را كه به شعله قورق آن، خرمن حیات بسیاری از مردم به باد فنا رفته بود، به آب لطف و احسان فرونشانیده گریبان جان جهانیان را از دست بیداد این شعله آتش و این خصم سركش رهایی بخشید. «2»

سید نعمة الله جزائری و توتون‌كشی‌

آگاهی‌های دراز دامنی در این باره توسط سید نعمت الله جزائری (م 1112) ارائه شده است.
وی از ماده‌ای كه وی آن را حشیش نامیده و نوشته است كه مردم آن را توتون می‌نامند یاد كرده است. جزائری هم به بیان خواب‌هایی پرداخته است كه برخی به استناد آن‌ها مدعی نهی امامان علیهم السلام از آن شده‌اند. او به چند مورد اشاره كرده و آن‌ها را حجت ندانسته است. وی اظهار داشته است كه درباره حشیش هیچ گونه نهی‌ای از امامان علیهم السلام نرسیده است. آنچه كه نقل آن متواتر است، این كه چنین ماده‌ای در گذشته دور مستعمل نبوده و در همین قرن، یعنی قرن یازدهم هجری به وجود آمده است. اكنون جماعتی هستند كه می‌گویند ما در اوائل زندگیمان چنین چیزی ندیده بودیم و این در دهه نخست بعد از هزار به وجود آمده است. وی سپس می‌گوید: البته در حفاری‌ها و چاه‌ها، گاه آلاتی از زیر زمین یافت می‌شود كه برای استعمال همین مواد بوده، اما این دلالت بر آن ندارد كه مخصوص همین كار بوده است؛ بسا برای مقاصد دیگری استفاده می‌شده است. وی آنگاه به آرای برخی از فقها همچون شیخ علی نقی كمره‌ای از علمای بزرگ دوره صفوی پرداخته و همچنین از فخر الدین طریحی و شیخ علی بن سلیمان بحرانی و برخی از فضلای بحرین كه به حرمت آن قائل بوده‌اند؛ یاد كرده است. از جمله شیخ علی نقی، كتابی در حرمت استفاده از توتون نوشته و ضمن آن چهارده دلیل بر حرمت آن اقامه كرده است. با این حال، محمد تقی مجلسی، قائل به حلّیت استفاده از آن بوده و حتی در روزه مستحبی استعمال می‌كرده، اما بخاطر حرف و سخن مردم در روزه واجب از استعمال آن خودداری می‌كرده
______________________________
(1). بنگرید نوشتار «عبد الحی رضوی منتقد جامعه دین‌مدار دوره صفوی» در همین مجموعه.
(2). قزوینی، ابو الحسن فوائد الصفویه، به كوشش مریم میر احمدی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1367، ص 48
ص: 1143
است. (پس از این فتوای او را خواهیم آورد.)
جزائری پس از آن، دلایل حرمت را نقل و سپس نقد كرده است. این دلائل چندان استوار نیست. نخستین دلیل آن است كه امام صادق علیه السلام فرمود: اگر دیدید مردم به چیزی روی آوردند، شما از آن اعراض كنید. در این باره نیز مردم اقبال عظیمی كرده‌اند كه نمی‌توان منعشان كرد. تا جایی كه شاه‌عباس اول بر آن‌ها سخت گرفت و تاجران آن را آتش می‌زد. اما مردم سرداب‌هایی كنده، به درون آن‌ها می‌رفتند و به استعمال این مواد می‌پرداختند. آن‌ها در كنار خود آتش روشن می‌كردند تا بوی آن بیرون نرود. شاه كه وضع را چنین دید، مالیات‌های سنگینی وضع كرد تا مردم از تجارت آن روی بگردانند، اما این نیز بیش از پیش مردم را تحریك بر تجارت آن كرد!
وی در دلیل دوم مسأله اسراف را مطرح كرده و در ضمن به این نكته اشاره كرده كه مردم در ساختن آلات استعمال تنباكو، اسراف فراوان كرده و زیور و زینت فراوانی به كار می‌گرفته‌اند، تا جایی كه مجموع آلات آن گاه به سی هزار دینار می‌رسیده است! جزائری گفته است كه ما خود رغبتی در قلیان نداشته و در طول بیست سال تحصیل در شیراز و اصفهان از آن استعمال نكردیم؛ چرا كه چه بسا تضییع وقت در آن می‌بود، اما اكنون به تبع مردم در مجالس آن را استعمال می‌كنیم. وی به دنبال آن می‌گوید كه دلایل كمره‌ای برای حرمت كفایت نمی‌كند و سپس به پاسخگویی به آن‌ها پرداخته است. وی می‌نویسد آنچه كه اكنون میان علما شهرت دارد، قول به حلیت مصرف توتون است. «1»

افندی و رساله كمره‌ای‌

افندی در ذیل شرح حال شیخ علی نقی كمره‌ای، «2» به كتابی كه وی درباره حرمت شرب توتون نوشته اشاره كرده و می‌نویسد: یكی از فضلای معاصر، خلاصه ادله وی را در رساله‌ای فراهم آورده است. این رساله در اصل همان رساله كمره‌ای است كه شیخ حر آن را تلخیص كرده است. افندی می‌گوید: دلائلی كه وی آورده است خالی از غرابت نیست و ما بر آن شدیم تا به نقد آن‌ها بپردازیم.
دلیل نخست این كه توتون از خبائث است. دوم آنكه كشیدن توتون كاری شیطانی
______________________________
(1). جزائری، سید نعمة الله، الانوار النعمانیة، (چاپ تبریز) ج 4، ص 60- 54
(2). از عالمان برجسته دوره صفوی، قاضی شیراز و سپس شیخ الاسلام اصفهان. شرح حالی از وی در مقدمه رساله «لزوم وجود مجتهد در عصر غیبت» كه در دفتر شماره شش میراث درج شد آوردیم. در آن‌جا- به اقتفای برخی از بزرگان- میان وی و شاعری كه همنام و معاصر اوست خلط شد. این اشتباه را در مقاله مفصلی كه درباره اندیشه‌های علی نقی كمره‌ای در همین مجموعه به چاپ رسانده‌ایم، اصلاح كردیم.
ص: 1144
است؛ چون افراد بیكار و جاهل و فاسق به آن روی آورده، بیش‌تر وقت خود را صرف آن می‌كنند. به علاوه كه از ظرف طلا و نقره برای این كار استفاده می‌كنند. توتون‌كشی ابتدا از سوی كفار و مشركان فرنگ رایج شد، پس از آن، از مخالفان، و آنگاه از مستضعفان كه شیطان قبح آن را برایشان از بین برده است. در روایت هم آمده است: و لا تسلكوا مسالك اعدائی لتكونوا اعدائی كما هم اعدائی. راه دشمنان مرا نروید كه در آن صورت، همانند آنان، دشمن من خواهید بود. سوم قاعده نفی ضرر كه دلیل دیگر حرمت است. همینطور اسراف.
دلیل چهارم از بین بردن مال بدون آن كه نفعی به دست آید. در روایت آمده است: ان الله نهی عن ... اضاعة المال. پنجم آن كه كشیدن توتون تشبّه به فجار است. دلیل ششم آن كه با اشاره به تعبیر دخان مبین در قرآن و این كه وجود دخان یكی از علائم قیامت است، آن را به فال بد گرفته است. دلیل هفتم این كه كشیدن توتون عمل لغوی است. هشتم احتیاط، اقتضای دوری از آن را دارد. نهم آن كه كشیدن دود توتون به نوعی استفاده از خاكستر است كه مانند خوردن خاك حرمت دارد. دهم آن كه بدعت است و كلّ بدعة ضلالة. یازدهم آن كه كشیدن توتون نزد همه مسلمانان اعم از شهری و غیر شهری عملی مذموم است. تا جایی كه حكیم الشعراء هم شعری درباره آن گفته است (شعر نیامده). دوازدهم عمل به مقتضای فاعتبروا یا اولی الابصار ایجاب می‌كند كه از كشیدن آن پرهیز شود. «1» همه این ادله در رساله‌ای كه شیخ حر نوشته و در انتهای این نوشته خواهد آمد، عینا درج شده است.
افندی می‌نویسد: انسان آگاه و فهیم ضعف این دلایل را به روشنی در می‌یابد. پس از آن می‌افزاید: علی فرض صحّت این دلائل، اینها مربوط به زمانی است كه اعتیادی در كار نیامده است. اما پس از اعتیاد، به دلیل این كه ترك آن، موجب ضرر است، حرمت از میان می‌رود. افندی تفصیل بحث را به فصل پنجم كتاب دیگرش با عنوان ثمار المجالس و نثار العرائس ارجاع می‌دهد كه ظاهرا خبری از آن در دست نیست. «2»
بی‌مناسبت نیست، پاسخی كه مرحوم آخوند ملا محمد تقی مجلسی در پاسخ سؤالی پیرامون استفاده از تنباكو مطرح كرده، بیاوریم. پرسش این است كه «در باب تنباكو چه می‌فرمایند». ایشان نوشته است: اگر نفعی داشته باشد، بد نیست؛ و اگر نداشته باشد و ضرر داشته باشد، بد است و اگر نفع و ضرر نداشته باشد، دغدغه اسراف می‌شود و اگر نكشد بهتر است و اگر بكشند، حكم به حرمت نمی‌كنم. و شاید كه به نظر ایشان ضرر داشته باشد، اما گفتن كه حرام است، مناسب علما نیست كه جز قول بما لا یعلم نمایند. «3»
______________________________
(1). متن رساله شیخ حر را در همین مجموعه به چاپ رسانده‌ایم.
(2). افندی، ریاض العلماء، ج 4، صص 273- 276
(3). مجلسی، محمد تقی، مسؤولات، میراث اسلامی ایران، دفتر سوم، ص 699
ص: 1145

رساله‌های علما درباره توتون‌كشی‌

از پس از رواج توتون، رساله‌های مستقلی درباره حرمت و حلیت توتون نوشته شده كه فهرست آن‌ها را علامه شیخ آقابزرگ در ذریعه آورده است و ذیلا اسامی آن‌ها را به نقل از وی می‌آوریم:
1- رسالة فی تحلیل التتن و القهوة: این رساله از شیخ سلیمان بن علی بن سلیمان بن راشد بن ابی ظبیه شاخوری (م 1101) است كه در رد برخی از اخباری‌ها كه قائل به حرمت بوده‌اند، نگاشته شده است.
2- رسالة فی حرمة شرب التتن: از شیخ زین الدین علی بن سلیمان بن درویش بن حاتم بحرانی (م 1064).
3- رسالة فی حرمة شرب التتن: رساله‌ای است بزرگ از شیخ علی نقی بن محمد هاشم كمره‌ای (1060). افندی در ریاض دلائل دوازده‌گانه وی را آورده و نقد كرده است. «1»
4- رسالة فی حرمة شرب التتن: از مولی عماد مازندرانی گلباری.
5- رسالة فی حرمة شرب التتن: از شیخ فخر الدین بن محمد بن علی بن احمد بن طریح نجفی (م 1085).
6- رسالة فی حرمة شرب التتن: از شیخ محمد بن حسن حر عاملی (م 1104). نسخه‌ای از آن در كتابخانه مجلس موجود است. ج 9، صص 384- 383. آنچه در اینجا چاپ شده، متن همین رساله است.
7- رسالة فی حرمة شرب التتن: از شهید سید نصر الله بن حسین حائری.
8- رسالة فی حرمة شرب التتن: از سید جعفر سبزواری مشهدی
9- رسالة فی حرمة شرب التتن: از مولی خلیل بن غازی قزوینی (م 1089).
10- رسالة فی حرمة شرب التتن: از شیخ داود بن حسن جزائری.
11- رسالة فی حرمة شرب التتن: از شیخ عبد الكریم شیرازی. «2»
12- التنباكیة: میرزا محمد اخباری (مقتول به سال 1232). نسخه آن در كتابخانه ملك (ش 671، برگ 173- 175) موجود است.
13- نشوة الاخوان فی مسألة الغلیان.
14- التنباكیة فی بیان منافع شرب التنباك و مضارّه: حسام الدین الماچینی.
15- التنباكیة مولی عبد الله بن حسین بابا السمنانی.
______________________________
(1). افندی، ج 4، صص 273- 276
(2). آقابزرگ، ذریعه، ج 11، ص 174- 173
ص: 1146
16- التنباكیة: محمد مقیم بن محمد حسین سمنانی. به نوشته افندی (ج 3، ص 207) این همان رساله ماچینی است كه محمد مقیم آن را به نام خود كرده است.
آن چنان كه از نویسنده‌های رساله‌های مذكور به دست می‌آید، قول به حرمت، نوعا از آن اخباری‌ها بوده است؛ این در حالی است كه حتی یك روایت نیز در این باب وارد نشده است.! جز آن كه به استناد برخی از رؤیاهایی كه در این باره نقل شده و ضمن آن‌ها ائمه علیهم السلام از استعمال توتون نهی كرده‌اند، قول به حرمت صادر شده و شواهد دیگری نیز در كنار آن‌ها، از قبیل آنچه گذشت، آمده است. در عین حال، آشكار است كه رساله‌های حرمت فراوان بوده و توان گفت مسأله به صورت جدی مطرح بوده است. در عین حال، قول مشهور همان حلیت شرب توتون است.
در برابر رساله‌های حرمت، رساله‌ای نیز با عنوان اقامة البرهان فی جواز شرب القهوة و القلیان نگاشته شده است. نویسنده آن سید ابو الحسن علی بن تقی رضوی لكهنوی است. «1»
رساله‌ای نیز با عنوان الدخانیه در عدم تأثیر دخان در روزه از سید هبة الدین شهرستانی نوشته شده است. «2» در همین موضوع كتاب درة الاسلاك فی حكم دخان التنباك از میرزا محمد بن عبد الوهاب همدانی (ص 1304) نگاشته شده است. رسالة فی القهوة از محمد باقر قمی، و رساله‌ای دیگر با همین عنوان از میرزا كاظم بن محمد رشتی هم درباره قهوه نوشته شده است. «3» مشاعره‌ای فقهی هم میان سید حسین قزوینی و حاج محمد حسن كبه درباره قهوه انجام شده كه برخی از اشعار آن را مرحوم امین آورده است. «4»

رساله شیخ حر عاملی‌

در اینجا متن رساله شیخ حر عاملی (م 1104) مؤلف و محدّث برجسته شیعه را كه گزارشی از رساله كمره‌ای آورده و خود نیز ضمائمی بر آن دارد، آورده‌ایم. در این رساله از تتن و قهوه سخن گفته شده است. وی خلاصه ادله كمره‌ای را آورده، نكاتی بر آن افزوده، اما هیچ كدام از دلایل را به صراحت دلیل بر حرمت تتن و قهوه نمی‌داند. آنچه در رساله حاضر جالب است، پرسش و پاسخی است كه میان وی و شاه سلیمان صفوی رفته است. این پرسش و پاسخ نشان می‌دهد كه شاه، كمابیش با مباحث فقهی آشنایی داشته است. نسخه این رساله در مجموعه‌ای در كتابخانه مجلس شورای اسلامی نگاهداری می‌شود كه در
______________________________
(1). همان، ج 1، ص 263
(2). همان، ج 8، ص 50
(3). همان، ج 17، ص 220
(4). امین، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 4، ص 174
ص: 1147
مجلد نهم فهرست، صفحات 384- 383 معرفی شده است. چاپ حاضر بر اساس همان نسخه است. پیش از چاپ آن رساله، مناسب است مروری بر اسامی رساله‌هایی كه اهل سنت در این باب نوشته‌اند، داشته باشیم.

بحث از قهوه در میان اهل سنت‌

بحث از قهوه به موازات طرح آن در ایران عصر صفوی، در مناطق سنی نشین شام، میان عالمان اهل سنت مطرح شده است. رساله‌ای كه به هدف جمع‌آوری آرای مختلفی كه در این باره نوشته شده، فراهم آمده، در دست است. در مقدمه این رساله آمده است: در سال 953 در میان علمای دمشق، بحثی درباره قهوه كه به تازگی میان مردم شام رواج یافته بود، مطرح شد. شیخ یونس شافعی به تحریم نوشیدن آن فتوا دارد و رساله‌ای در این باره تألیف كرد. در این باره از شیخ موسی حجازی حنبلی سؤال شد. گفت: اگر مسكر و زایل كننده عقل است، تردیدی در حرمتش نیست، اما اگر چنین نیست، چنین نیست! البته اگر با دف و غنا نوشیده شود، طبعا از این بابت كه مقدمه حرام شده، نوشیدنش حرام است.
در ادامه آمده است: بسیاری از علما به حرمت آن فتوا دادند. از جمله احمد الشویكی، شیخ عبد الله ابو كثیر یمنی شافعی و برخی از علمای حنبلی مثل قاضی القضاة احمد الشیشنی مصری. برخی از شافعیان هم به شرط منتهی نشدن به سكر فتوای به حلیت آن دادند. از جمله ابو الفتح محمد بن عبد السلام تونسی. او قصیده‌ای هم در این باره سرود كه بسیار طویل است. در همین نسخه اشعار و فتاوی دیگری هم در این باره آمده است.
نسخه‌ای از رساله مزبور در مجموعه شماره 2864 دانشگاه تهران صص 207- 219 موجود است.
این نسخه، مجموعه‌ای است متعلق به قرن یازدهم هجری كه چندین رساله درباره تنباكو و قهوه و حشیش وجود داد. «1» این رساله‌ها عبارتند از: 1- رسالة فی الكلام علی الحشیشة و شرح حالها از بدر زركشی 2- سؤال عن حكم تناول التنباك و جوابه از شیخ احمد بن عبد الرحیم عمودی شافعی 3- تحذیر الامة عن ملابسة الغمّة فی تحریم التنباك از محمد عبد العظیم مكی حنفی 4- غایة البیان لحل شرب ما لا یغلّب العقل من الدخان از شیخ علی بن محمد بن عبد الرحمن اجهوری مالكی 5- رسالة فی حكم تعاطی التنباك بیعا و استعمالا و صفة مائها از شیخ ابراهیم بن حسین بیری زاده 6- اجوبة مفتی المذاهب الاربعة فی شأن التنباك 7- سئوال منظوم و جوابه كذلك فی شرح حال القهوة و حكم شربها از ابی الفتح ابن عبد السلام مالكی
______________________________
(1). این مجموعه در مقاله «صد و چهار نسخه خطی» كه در شماره هفتم میراث اسلامی، به چاپ رسیده، معرفی شده است.
ص: 1148
8- الحاق لغایة البیان فی حل شرب الدخان از شیخ علی مالكی اجهوری صاحب غایة البیان 9- مهمّة منقولة من شرح جوهریة التوحید الشیخ ابراهیم اللقانی فی تحریم التنباك 10- انقاذ الانام من غشاوة الظلام از جعفر افندی واعظ 11- تحقیق البیان فی شأن الدخان از شیخ مرعی حنبلی 12- ارشاد اهل الانابة الی وجوه الحل فی شرب الطابة از ملا زین العابدین بن ملا نور بخاری 13- نصیحة الاخوان باجتناب الدخان از شیخ الاسلام ابراهیم اللقانی 14- تحذیر الاخوان عن شرب الدخان از: اهدل 15- تحذیر الثقات من اكل الكغتة و القات از: ابن حجر

رساله شیخ حر عاملی «1» درباره استعمال توتون و گفتگوی وی با شاه سلیمان‌

اعلم انّ بعض المتأخرین «2» من علمائنا ذهب الی تحریم شرب التتن و الّف فی ذلك رسالة استدل فیها بوجوه:
الاول: انّه من الخبائث التی دلّ علی تحریمها الكتاب، قال: و الخبیث ما استخبثه الطبائع السلیمة المستقیمة و تنفر عنه ابتداء قبل اعتیاده و ادمانه یتوقع نفعه بتسویل الشیطان عدوّ الإنسان و كون الدخان كذلك فی عهدة الإنصاف و الوجدان.
الثانی: انّه من نزعات الشیطان بشهادة شدّة رغبة طباع البطلة و الجهلة و الفساق و ملازمتهم فی أكثر الأزمان المجالس و به حصل التزاید فی الفسق و الفساد و استعمال آنیة الذهب و الفضّة و قسوة القلوب الی غیر ذلك. و الدخان المذكور انمّا حدثت ابتداء من الكفّار و مشركی الفرنج، ثم من المخالفین، ثمّ من المستضعفین الذین أزلّهم الشیطان عن قبحه. و قد قال الله تعالی: «لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ»* «3»، و فی الحدیث القدسی: «و لا تسلكوا مسالك أعدائی، فتكونوا أعدائی كما هم أعدائی.» «4»
الثالث: قاعدة الضرر المنفی فانّ كلّ من أدمنه یخبر بضرره و كذا الأطبّاء و قد صرّح الصادق علیه السلام بانّ الضّرر علة الحرمة بقوله: «انّ الله تعالی خلق الخلق» الی ان قال: «و علم ما یضرّهم، فنهاهم عنه و حرّمه علیهم، ثمّ أباحه للمضطرّ بقدر البلغة لا غیر ذلك.» «5»
______________________________
(1). محمد بن الحسن الحر العاملی (م 1104) از علما و محدثان برجسته شیعه و صاحب كتاب معروف وسائل الشیعة.
(2). مقصود، علی نقی كمره‌ای است كه در همین مجموعه، نوشتاری تحت عنوان اندیشه‌های سیاسی یك عالم شیعی در دوره صفوی، درباره او به چاپ رسانده‌ایم.
(3). بقره، 168، 208؛ انعام، 142
(4). نك: نوری، میرزا حسین، مستدرك الوسائل، ج 3، ص 248؛ ج 16، ص 208
(5). كلینی، الكافی، ج 6، ص 242
ص: 1149
و قال علیه السلام ایضا: «انّما الإسراف فیما أتلف المال و أضرّ بالبدن و الإسراف حرام بل كبیرة بقوله تعالی: أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ.» «1»
الرابع: ضیاع المال بسببه من دون أن یترتب علیه نفع یعتدّ به و اضاعة المال منهیّ عنه.
قال ابو الحسن علیه السلام: انّ اللّه نهی عن القیل و القال و اضاعة المال و كثرة السؤال. «2»
الخامس: انّه تشبّه بالمزمار «3» و قد مرّ فی الحدیث القدسی: و لا تسلكوا مسالك أعدائی فتكونوا أعدائی. و قال الشهید فی «قواعده»: ذكر [بعض] الاصحاب «4» انّه لو شرب المباح شبیها بشارب المسكر فعل حراما لا بمجرد النیّة بل بانضمام فعل الجوارح «5» و قد مرّ ورود النهی عن مجالسة أهل المعاصی و مصاحبة أهل الریب و البدع لئلّا یصیر الإنسان شبیها بهم كواحد منهم. و فی الأحادیث الصحیحة دلالة علی تحریم التشبیه بفاعل المحرّم.
السادس: انّه تفاؤل بدخان مبین یغشی الناس و سعیر الجحیم، نعوذ بالله منه. و قال «الطبرسی» فی سورة الرحمن: و قد عدّ من أشراط الساعة الدخان و أورد فیه حدیثا.
السابع: انّه لغو، فانّ المروّة توجب القاءه «6» و اطراحه، و الإعراض عن اللّغو واجب بنص القرآن، ثم أورد كلام ملا احمد فی «آیات الاحكام» الی قال: و قد وصف سبحانه طعام أهل الناس بانّه «لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنِی مِنْ جُوعٍ» و فیه تأیید للمرام.
الثامن: سلوك سبیل الإحتیاط و سلوك سبیله فی ما نحن فیه واجب لقوله: «حلال بیّن و حرام بیّن و شبهات بین ذلك، فمن ترك الشبهات نجی من المحرّمات و من أخذ بالشبهات ارتكب المحرّمات و هلك من حیث لا یعلم» «7» و لا ریب أن شرب الدخان المذكور لیس من الحلال البیّن مع ظهور خبثه، فتركه واجب. و قال علیه السلام: «دع ما [یریبك الی ما] لا یریبك» «8»
التاسع: وجوب اجتناب أكل الرماد، فانّ الدخان المذكور لا ینفك عنه أصلا قطعا و ادمانه یدخل فی الحلق غالبا، و لمّا كان أكل التراب حراما بالنّص و الاجماع، كان أكل الرماد لكونه خبیثا بالحرمة أولی و [لیس] تحریم شرب الذخان المذكور علی الصائم بالغبار كما ظن، بل من باب تعمد شرب الدخان المشتمل علی الرماد الذی فی معنی أكل التراب المحرّم و الرماد
______________________________
(1). كلینی، ج 4، ص 53؛ سوره غافر، آیه 43
(2). كلینی، ج 1، ص 60
(3). در اصل: بالزمار
(4). ابو الصلاح حلبی.
(5). شهید اول، القواعد و الفوائد، ج 1، ص 107
(6). در اصل: القاه.
(7). كلینی، ج 1، ص 68
(8). ابن اثیر، النهایه، ج 2، ص 286 ذیل ماده «ریب»
ص: 1150
موجود فی ماء الغلیان و قصبته الی آخرها.
العاشر: انّه من محدثات الامور بعد عهد النبی صلی الله علیه و اله و سلم و قد قال: «شرّ الامور محدّثاتها.» «1» رواه الصدوق فی «الفقیه» و غیره، فیكون بدعة. و قد قال علیه السلام:
«كلّ بدعة ضلالة و كلّ ضلالة سبیلها الی النار.» «2»
الحادی عشر: كونه قبیحا مذموما عند كافّة المسلمین من مدمنیهم «3» و غیرهم حتی نظمه حكیم الشعراء- ثم ذكر اشعاره- و قد نقل العلامة فی «نهایة الاصول» عنه علیه السلام انه قال:
«ما رآه المسلمون حسنا فهو عند الله حسن و ما راه المسلمون قبیحا فهو عند الله قبیح.» «4»
الثانی عشر: اعتبار اولی الأبصار امتثالا لأمر «فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ» «5» و معلوم انّ صلاح الإنسان فی التنزّل و التسفّل الی خروج القائم علیه السلام، لا یكون الّا علی رأس شرار الناس كما أخبر به الصادق علیه السلام و قد بعث اللّه الأنبیاء و الرسل فی كلّ زمان یعبرون عنه الی خلقه و عباده و یدلّونهم علی مصالحهم، فلو كان فی شرب الدخان صلاح و خیر لهم لكان شائعا و معمولا فی الأزمنة الخالیه أكثر من هذا الزمان. و لمّا لم یكن كذلك، ظهر انّه من شرور الأمور المحدثة المتزایدة فی آخر الزّمان.
ثمّ شرع فی ذكر شأن المتّقین و طریقهم و الزهد و الورع و الاحتیاط و ذكر الایات و الرّوآیات ملخّصا «6» مختصرا.

[الكلام فی حرمة القهوة]

و بعض علمائنا المتأخرین ذهب الی تحریم القهوة المعمولة من البن و الّف فی ذلك رسالة استدلّ فیها بالوجوه السابقة بأدنی تغیّر و زاد فیها ان استدل بأنّها فی الغالب تحترق حتی یصیر أكثرها فحما و الفحم من الخبائث؛ و اعترض علی نفسه بأنّ فیها منافع كثیرة یدعیها شرّابها كلّهم او أكثرهم.
و أجاب بوجوه: منها انّ وجود المنافع لا یستلزم كون الشی‌ء من الطیبات، فانّ الخمر فیها منافع بنص القرآن و لا یلزم كونها من الطیّبات. و منها انّ المنافع معارضة «7» بالمضار و أكثر الاطبّاء علی أنّها باردة یابسة و انّها تنقص القوّة و یحصل منها جهة من المضار و المفاسد. و
______________________________
(1). مجلسی، بحار الانوار، ج 2، ص 263
(2). همان، ج 2، ص 303
(3). شاید: مؤمنیهم.
(4). مجلسی، بحار الانوار، ج 49، ص 202
(5). حشر، 2
(6). در اصل: كمحضا
(7). در اصل: عارضة.
ص: 1151
منها انّ المنافع التی یدّعونها انّه من الماء الحارّ لما رواه الكلینی فی «الروضة» عن أبی عبد الله علیه السلام قال: «ما دخل جوف الإنسان شی‌ء أنفع له من ثلاثة أشیاء، الماء الفاتر «1» و الرمان الحلو و الحجامة». «2» و استدلّ ایضا بما رواه الطبرسی فی «مكارم الاخلاق» فی آخره عن ابن مسعود عن النبی صلی الله علیه و آله فی وصیّة له طویلة قال: «سیأتی أقوام یأكلون طیب من الطعام و ألوانها و یركبون الدواب و یتزیّنون زینة المرأة لزوجها و یتبرّجون تبرّج النساء زیّهن مثل زیّ الملوك الجبابرة، هم منافقوا هذه الامّة فی آخر الزمان، شاربون بالقهوات لاعبون بالكعاب، راكبون الشهوات تاركون الجماعات راقدون عن العتمات مفرطون فی الغدوات، یقول الله سبحانه و تعالی: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا». «3»
و اعترض صاحب الرسالة علی نفسه بوجهین: أحدهما انّ القهوة من أسماء الخمر و لها أسماء كثیرة تبلغ ألف اسم كما ذكره علماء اللغة، منها القهوة. فلعلّ المراد بها الخمر فلا دلالة علی قهوة البنّ لبقاء الإحتمال. و ثانیهما انّه یدل علی الذمّ لا علی التحریم، فلعلّها مكروهة غیر محرمة، بل لعلّ الذم متوجّه الی المجموع لا الی كلّ واحد.
و أجاب عن الاوّل بوجوه: منها انّ «قوله سیأتی» و قوله «فی آخر الزمان»، یدلان علی انّه لیس المراد الخمر، لوجودها فی زمانه علیه السلام و قبله و كثرة شربهم لها. و منها قوله بالقهوات و الجمع یدل علی العموم هنا، فدخلت قوّة البن ان لم یكن مرادة وحدها، لدخولها فی افراد العام. و منها انّ تحریم الخمر كان معلوما عند ابن مسعود و أمثاله، فتعیّن المعنی الاخر لانّ التأسیس أولی من التأكید صونا لكلام المعصوم عن الخلوّ عن الفائدة.
و أجاب عن الثانی بأنّه یشتمل علی الذمّ البلیغ و التشدید و التهدید المفهوم من الایة بقوله «فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا» و ذلك دلیل التحریم لا الكراهة. و ایضا فالامور المذكورة أكثرها محرّم و الباقی أكثر أفراده محرّم و ینبغی كون الجمیع علی نسق واحد، فلا وجه لذكر المكروه بینها و لا لتعلق الذمّ بالمجموع لا بكلّ فرد، فإنّه لا یجوز من مثله علیه السلام الذم علی ما لا یخالف الشرع؛ و العجب انّ ذمّ العقلاء دلیل علی القبیح و التحریم العقلی و ذم الشارع لا یكون دلیلا علی القبیح و التحریم الشرعی.
ثمّ اعترض صاحب الرسالة بأنّ هذه الوجوه الأربعة عشر فیها احتمال، و اذا قام الإحتمال بطل الإستدلال.
و أجاب بأنّ الإحتمال الضعیف لا یضرّ تمامیّة الدلیل و إلّا لم یبق دلیل قام، الا تری الی
______________________________
(1). آب معتدل.
(2). نك: مجلسی، بحار الانوار، ج 66، صص 64، 65، 453
(3). همان، ج 74، ص 98.
ص: 1152
ادلّة الأصول و الفروع لا تخلو من احتمالات أقوی مما اشیر الیه. و أیضا فانّ كثرتها و تعاضدها یردّ الاحتمال و یحصل منه القوّة. و أیضا فانّه لا معارض لها یقاومها عند الإنصاف و لو جهد المستدلّ علی الإباحة و لم یجد الّا دلیلا عاما یعارضه الادلّة العامة و الخاصّة فالعام یقاومه و الخاص یخصصه و الإحتیاط یخالفه و لولا معارضة العادة و الشهرة بین العوام لما توقّف أحد فی قبول أدلّتنا، فانّ المحرّمات ادلّة تحریمها منها ما یدلّ علی المرجوحیة و الذمّ و منها ما یدلّ علی المنع من العقل و حقیقة التحریم مركّبة من القیدین و كذا أدلّة الوجوب منها ما دلّ علی الرجحان و منها ما دلّ علی المنع من الترك و الادلّة علی المنع فی المقامین أقل من الادلّة علی الرجحان و المرجوحیة و الله اعلم.
انتهی ما نقلناه من الرسالة ملخصا مختصرا، و أطال الكلام فی آخرها فی الورع و التقوی و الإحتیاط و جعله مؤیّدا لادلّته. و قد روی الكراجكی فی كتاب «معدن الجواهر و ریاضة الخواطر» «1» قال: قال النبی صلی الله علیه و اله و سلم: «خمسة لا ینظر الله الیهم یوم القیامة و لا یزكّیهم و لهم عذاب الیم و هم النائمون عن العتمات ... و الغافلون عن الغدوات و اللاعبون بالشامات و الشاربون بالقهوات و المتفكّهون بشتم الاباء و الامّهات.» «2»
اقول: كأن صاحب الرسالة لم یطلع علی هذا الحدیث فی ذلك الوقت و هو أوضح دلالة علی التحریم لولا ما مرّ فی لفظ القهوات. فهذه خمسة عشر دلیلا فی تحریم القهوة و لا یخفی انّه مع تعارض الادلّة او عدم الدلیل بالكلیة لا طریق أسلم و لا أقرب الی النجاة من التوقف و الاحتیاط فی الدین الّا أن الاحتیاط یقتضی الترك مع عدم الجزم بالتحریم و بالكراهة لاحتمال تحریم الخبر بذلك، بل قیام الدلیل علی عدم جواز القول بغیر علم. و كذا لا ینبغی الجزم بالإباحة و لا یجوز النهی عن مثل ذلك و لا الحكم بفسق قائله، لإحتمال كونه غافلا عن ذلك فلا یكون مكلّفا بدلالة العقل و النقل و لإحتمال كونه قد عرف الإباحة بدلیل تامّ و الأمر بالمعروف و النهی عن المنكر مشروطان بدلالة العقل و النقل و المفروض عدم العلم إما لعدم الدلیل او تعارض الادلّة.
و قد سئلنی الملك الاعظم أشرف ملوك العالم أیّده الله تعالی عن سبب عدم شربی القهوة و التتن.
فأجبته: انهما لا یوافقان مزاجی و لا یلایمان طبیعتی، كراهة للبحث و الخوض فی
______________________________
(1). نام دیگرش «معدن الجواهر و ریاضة الخواطر». در این نسخه با عنوان «معذر الجواهر ...» آمده! در برخی موارد بجای «ریاضة» «تنبیه» آمده است. این كتاب در آداب و حكمتهایی است كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده و از آن ابو الفتح محمد بن علی بن عثمان كراجكی متوفای 449 هجری است.
(2). نك: نوری، میرزا حسین، مستدرك الوسائل، ج 11، ص 377.
ص: 1153
المسائل الشرعیة التی لیست لها ادلّة واضحة.
فقال: قد بلغنی انّك تستشكلهما و تحتاط فی تركهما.
فقلت: نعم، الأمر كذلك، لكنّی لا أجزم بالتحریم و لا بالكراهة، لعدم دلیل واضح ظاهر.
فقال: و لا تجزم بالإباحة؟
فقلت: لا، لعدم الدلیل أیضا، اذ لو لم یكونا فی زمن النبی صلی الله علیه و اله و سلم و لا فی زمن الائمة علیهم السلام، فلیس فیهما نص خاص و العمومات متعارضة و أری الإحتیاط أولی.
فقال: هذا الإحتیاط واجب أم مستحب؟
فقلت: اختلف علماؤنا فی ذلك علی قولین و اتّفقوا علی رجحان الإحتیاط و سواء كان واجبا ام مستحبا قد أتیت به.
فقال: او لیس الأصل «1» الإباحة؟
فقلت: هذه مسألة خلافیة و قد جمعوا علی رجحان التوقف و الإحتیاط و عدم الجزم بالتحریم و الاباحة مثله. فاستحسن الجواب و استصوب الإحتیاط.
______________________________
(1). در اصل: للاصل
ص: 1155

34 شیخ لطف اللّه اصفهانی و رساله اعتكافیه‌

شیخ لطف اللّه اصفهانی‌

پس از دوره صفوی، در نخستین مرحله، مردم ایران توانستند با شیعیان منطقه جبل عامل لبنان ارتباط برقرار كرده و نوعی تبادل فكری و مذهبی برقرار كنند. این ارتباط، به طور طبیعی از طریق عتبات بود كه عالمانی از هر دو منطقه در آن‌جا با یكدیگر مواجه می‌شدند.
افزون بر آن، جامعه تازه شیعه شده ایران، نیاز به استمداد از نیروی فكری شیعیان عرب داشت، چنان كه دولت ایران نیز برای تثبیت اركان تشیع و نیز پر كردن مناصب مذهبی خود از شیخ الاسلامی و قضا و جز آن، نیاز به عالمان برجسته‌ای داشت كه آن زمان، جبل عامل، از آنان متراكم بود. به سخن دیگر، دولت صفوی، پس از استقرار بر اریكه قدرت، نیاز به شریعتی داشت تا جای طریقت صوفیانه را بگیرد؛ چه آنكه طریقت صوفیانه، نمی‌توانست كشور نیازمند به شریعت و قوانین حقوقی و فقهی را اداره كند. این نیاز سبب شد تا با دعوت شاهان صفوی و حتی بی‌دعوت آنان، علمای شیعه مذهب آن دیار به ایران مهاجرت كنند و در ترویج علوم اسلامی به طور اعم و فقه و حدیث شیعه به طور اخص، بكوشند.
این وضعیت مدتها ادامه داشت تا آن كه پس از گذشت یكی دو نسل، نسلی از عالمان شیعه ایرانی پدید آمد؛ گرچه پس از آن هم، تا مدتها، تشیع ایران، مدیون فقهای شیعه جبل عامل بود. نویسنده‌ای ضمن اعتراف به استقصای ناقص خود، اسامی نزدیك به صد تن از مهم‌ترین دانشمندان جبل عامل مهاجر به ایران را بر شمرده كه زبده‌ترین آن‌ها شیخ بهایی اعلی اللّه مقامه است. «1»
یكی از عالمان مهاجر، شیخ لطف اللّه بن عبد الكریم میسی «2» اصفهانی است كه از بخت نیك او، امروزه یكی از زیباترین بناهای صفوی، یعنی مسجد شیخ لطف الله به نام او شناخته می‌شود.
______________________________
(1). رك: المهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، بیروت، دار الروضه.
(2). نام وی در اجازه‌ای از او چنین آمده است: شیخ لطف الله بن عبد الكریم بن شیخ ابراهیم بن شیخ نور الدین علی بن شیخ عبد العالی بن شیخ احمد بن شیخ مفلح عاملی.
ص: 1156
وی از منطقه میس، یكی از قریه‌های جبل عامل بود. در ایام جوانی به قصد زیارت امام رضا علیهم السلام عازم خراسان گردید و در آن‌جا از محضر علمای شیعه بهره‌ها برده، مدتی در محضر مرحوم آخوند ملا عبد اللّه شوشتری درس خواند. در جریان حمله ازبكان به مشهد كه ضمن آن ملا عبد الله «1» به شهادت رسید، لطف الله جان سالم بدر برده، به قزوین آمد. به دنبال درخواست شاه‌عباس از وی، از قزوین عازم دار السلطنه اصفهان گردید و در آن‌جا سرپرستی مدرسه و مسجدی كه شاه به نام وی ساخت، عهده‌دار شد و تا پایان عمر به كار ارشاد خلایق و تدریس اشتغال داشت. «2»
وی به تدریج، در اصفهان درخشید و محل اعتنای علما، مردم و شخص شاه بود.
اسكندربیك درباره او می‌نویسد: او در حریم مسجد منزل گزید و همواره با افاده علوم دینیه و تنقیح مسایل یقینیه و پیشنمازی مسجد قیام داشت. قولش در مسایل دینیه معتبر و موثوق بود. «3»
شیخ لطف اللّه از معاصرین شیخ بهایی و البته در رتبتی پایین‌تر از وی قرار داشت. شیخ بهایی در سال 1020 اجازه‌ای برای شیخ لطف اللّه و فرزندش شیخ جعفر نگاشت كه قسمتی از آن در نجوم السماء «4» آمده، و مرحوم علامه مجلسی آن را به طور كامل در بحار الانوار «5» آورده است. بنا به گفته شیخ حر عاملی، شیخ بهایی او را محترم می‌داشت و مردم را به وی ارجاع می‌داد. «6» مجموعه‌ای از رسایل وی به خط خودش، در كتابخانه امیر المؤمنین علیه السلام در نجف موجود است كه از جمله آن رسایل، رساله الوثاق و العقال است. «7» رساله دیگر او كه ما در صدد معرفی آن هستیم، رساله اعتكافیه است كه خود وی آن را ماء الحیات نامیده است. مرحوم افندی رسایل چند دیگری برای وی نام برده كه نسخی از آن‌ها را در برخی از شهرها دیده بوده است. «8» همو می‌نویسد: شیخ لطف الله، فوائد و
______________________________
(1). شهاب الدین عبد الله بن محمد شوشتری، استاد شیخ لطف الله است كه در حمله ازبكان به مشهد در سال 997 به شهادت رسید. وی جز عز الدین عبد الله بن حسین شوشتری است كه مدرسه ملا عبد الله اصفهان به نام وی نامیده شده (بنگرید: ایمانیه، فرهنگ اصفهان، ص 97) و در برخی از مسائل علمی، مناقشاتی با شیخ لطف الله داشته است.
(2). اسكندر بیك منشی، عالم آرای عباسی، ج 1، ص 120
(3). همان، ج 1، ص 741
(4). آقابزرگ، الروضة النضرة، ص 78
(5). مجلسی، بحار، ج 106، صص 149- 148
(6). عاملی، شیخ حر، امل الآمل، ج 1، ص 136
(7). آقابزرگ، الروضة النصرة، ص 477
(8). افندی، ریاض العلماء، ج 4، صص 411- 418
ص: 1157
مؤلفات و تعلیقات دیگری هم دارد كه من به خط خود او دیده‌ام. «1» یكی از رساله‌های او كه افندی از آن ستایش كرده است، رساله‌ای درباره وصیت در مال بوده كه نسخه‌ای از آن را در قریه خسروشاه تبریز دیده است. «2»
اجازه‌ای از وی برای شخصی كه نامش در متن اجازه پاك شده، به تاریخ سوم شعبان سال 1030 موجود است. «3» هم چنین در مجموعه 13674 كتابخانه مجلس (برگهای 107- 109) دو قصیده درباره دوازده امام و یك لعنیه، آمده است.
شیخ آقابزرگ از برخی از آثار وی در ذریعه یاد كرده است. از آن جمله است: حاشیه بر جامع المقاصد، «4» حواشی شرح القواعد المیسیة، «5» شرح قول العلامة، «6» المسائل الفقهیة، «7» الوثاق و العقاق، «8» و اعتكافیه. «9»
مدرسه‌ای كه به نام شیخ لطف الله بوده، نامش در عصر نخست صفوی، مدرسه خواجه ملك بوده و سابقه آن به پیش از دوره صفوی می‌رسد. خواجه ملك كه به روزگار شاه اسماعیل می‌زیسته، آن را بازسازی كرده و به نام وی شهرت یافته است. «10»
این مدرسه تا یك قرن بعد- و احتمالا بیش‌تر- وجود داشته است. ناظر مدرسه شیخ لطف اللّه در قرن دوازدهم، مولی محمد زمان تبریزی از شاگردان مرحوم علامه مجلسی است كه كتابی با عنوان فرائد الفوائد فی احوال المدارس و المساجد داشته كه مؤلف همین سطور آن را نشر كرده است. «11» محمد زمان درباره این مدرسه، شرحی در كتاب خود آورده و می‌نویسد: آن مدرسه مباركه، مجلس اهل علم بوده و فضلای بسیار در آن به رتبه فضیلت رسیده‌اند و از این جهت است كه پیوسته سلاطین صفویه- انار الله برهانهم- متوجه تعمیر و ترمیم آن بوده و وظیفه به جهت آن مقرّر فرموده‌اند ... و آن مدرسه شریفه، در نزد فرقه محقّه، چون مدرسه نظامیه است در پیش اهل سنت ... مجملا امتیاز این مدرسه مبارك، از همه مدارس ظاهر و هویداست و بر همه روشن و مبیّن است و از جمله فضلایی
______________________________
(1). افندی، همان، ج 4، صص 418- 419
(2). افندی، همان، ج 4، ص 418
(3). حلی، علامه، نسخه خطی، ارشاد الاذهان كتابخانه مجلس، شماره 13560 صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست ج‌3 1157 شیخ لطف الله اصفهانی ..... ص : 1155
(4). آقابزرگ، ذریعه، ج 5، ص 73
(5). آقابزرگ، همان، ج 7، ص 100
(6). آقابزرگ، همان، ج 14، ص 25
(7). آقابزرگ، همان، ج 20، ص 362
(8). آقابزرگ، همان، ج 5، ص 26
(9). آقابزرگ، همان، ج 2، ص 230
(10). ایمانیه، فرهنگ اصفهان، ص 82
(11). تهران، دفتر نشر میراث مكتوب، 1373
ص: 1158
كه در آن از متأخرین مشتغل به تعلّم و تعلیم بوده‌اند، سلطان المحققین آقا حسین خوانساری است ... و دیگر مولانا شمسای گیلانی ... ملا حسین گیلانی ... ملا مراد تفرشی و ... و در باب بانی آن مدرسه مبارك سخنان مختلف به این فقیر رسیده و معتمدترین آن‌ها به نحوی كه از موثّقین استماع افتاده، این است كه در ایّام نوّاب خلد آشیان شاه طهماسب، خواجه ملك نام شخصی بنا كرده و در ایام نوّاب قدس مكان شاه‌عباس ماضی، محتاج به تعمیر و ترمیم بوده، به عرض رسانیدند. سلطان مغفور فرمان دادند تا تعمیر شود. پس چون تعمیر نمودند، با مسجدی كه در جوار آن است و شیخ جلیل القدر شیخ لطف الله رحمه الله را فرمودند تا رتق و فتق امور مدرسه و مسجد با وی باشد، بنابر آن به اسم ایشان اشتهار یافت.» «1»
در حال حاضر اثری از مدرسه شیخ لطف الله كه روزگاری عالمانی مانند ملا رجب علی حكیم در آن تدریس می‌كردند، «2» وجود ندارد. «3» محل آن، در پشت مسجد، جایی است كه اكنون یك مدرسه دولتی بنا شده است. بخشی از آن نیز با نام سرای بیگدلی نامیده می‌شود كه به صورت كاروانسرا برجای مانده است.
گفتنی است كه خاندان شیخ، پیش و پس از او، در شمار خاندان‌های مشهور علمی بوده و فرزندش جعفر، به اظهار اسكندر بیك «در مراتب علمی از پدر، پیش» بود. «4» از عبارت افندی چنین به دست می‌آید كه جعفر قائل به وجوب عینی نماز جمعه بوده و در همان مسجدش اقامه می‌كرده است. «5» دو دختر وی نیز یكی به همسری حبیب الله صدر، از صدور معروف عصر صفوی درآمد كه فرزندش از همین دختر شیخ، آقا میرزا مهدی و آقا میرزا علی رضا به منصب شیخ الاسلامی اصفهان رسیدند. دختر دیگر او نیز به ازدواج عالم دیگری با نام میرزا محمد مؤمن عقیلی استرآبادی درآمد. «6»
اجداد شیخ لطف الله نیز در شمار فقیهان شیعه بوده‌اند كه از جمله آن‌ها شیخ علی میسی است كه شرحی بر قواعد علامه داشته و افندی نسخه‌ای از آن را به خط شیخ لطف الله- كه حواشی خود شیخ هم بر آن بوده- دیده است. «7» عبد الكریم پدر شیخ لطف الله، و نیز ابراهیم
______________________________
(1). تبریزی، محمد زمان، فرائد الفوائد، ص 295- 297
(2). آقابزرگ، ذریعه، ج 9، ص 1247
(3). مهدوی، مصلح الدین، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 469
(4). اسكندر بیك، همان، ج 3، ص 741
(5). افندی، همان، ج 4، ص 417
(6). افندی، همان، ج 4، ص 417
(7). افندی، همان، ج 4، صص 418- 419
ص: 1159
پدر عبد الكریم، هر دو اجازه‌ای از شهید ثانی در سال 975 داشته‌اند. «1» خود شیخ لطف الله در همین رساله، با احترام فراوان از موقعیت علمی اجداد خود سخن گفته است. از نواده شیخ لطف الله؛ یعنی علی فرزند جعفر نیز مجموعه‌ای با عنوان مختارات من الفقه و الحدیث به خط او بر جای مانده است. «2»
اسكندر بیك تاریخ وفات وی را اوایل سال 1032 دانسته و ماده وفات وی را این گونه به شعر نقل كرده است:
شیخ لطف الله رفت از دار دهررخت بربست از جهان بیم دار
عزم عقبی كرد از دنیای دون‌شد جنانش مأمن دار القرار
سال تاریخش همی جستم ز عقل‌گفت با من نكته‌ای آن پیر كار
چون دولا از نام او ساقط كنی‌سال تاریخ وفاتش زان شمار «3» براساس محاسبه‌ای كه شیخ آقابزرگ، سال وفات شیخ لطف الله، 1033 «4» و براساس محاسبه صاحب روضات، سال 1035 می‌باشد. ایشان این شعر را به نقل از محافل المؤمنین [ذیل مجالس المؤمنین] آورده و همانجا افزوده است كه سال دقیق درگذشت وی، 1033 هجری است. «5»

رساله اعتكافیه‌

رساله یاد شده، از جمله مؤلفات برجای مانده مرحوم شیخ لطف اللّه عاملی است. شیخ در مقدمه رساله، نام آن را در ماء الحیات و صافی الفرات فی رفع التّوهمات و دفع واهی الشبهات گذاشته است.
این رساله كوتاه- كه به زبان عربی است، درست به مانند نامش، دارای نثری مسجّع بوده و مؤلف در كمال ظرافت و دقت خواسته است تا به طرز ادیبانه‌ای مسایل فقهی مربوط به مسأله اعتكاف را بیاورد. وی علاوه بر جنبه‌های فقهی، نكات اجتماعی و تاریخی نسبتا قابل توجهی را در این رساله آورده و در عین حال خواسته است توانایی هنری و ادبی خود را در برابر مخالفانش كه غیر عرب هستند، نشان دهد.
______________________________
(1). آقابزرگ، ذریعه، ج 2، ص 305
(2). امین، حسن، مستدركات اعیان الشیعة، ج 7، ص 164
(3). افندی، ج 4، ص 419 به نقل از اسكندر بیك.
(4). آقابزرگ، الروضة النصرة، ص 478
(5). خوانساری اصفهانی، روضات الجنات، ج 5، ص 381. روشن است كه مجموع حروف نام «شیخ لطف الله» به حساب جمل، با توجه به این كه «الله» را باید «الف» و «لام» و یك «ه» حساب كرد، 1095 می‌شود اگر از این عدد دو «لا» یعنی رقم 62 كم شود، سال 1033 به دست می‌آید.
ص: 1160
وی به وضوح، در همان آغاز رساله، به عرب بودن خود افتخار كرده و خداوند را بدان جهت كه وی را از علمای عربیه و شیعه امامیه قرارداده، نه از شعوبیه، شكرگزاری نموده است- و الشكر له علی أن جعلنی من علماء العربیة ... و لم یجعلنی من الشعوبیة. این امر نشانه آن است كه در آن روزگار، میان عالمان مهاجر جبل عامل با عالمان ایرانی رقابت‌هایی وجود داشته است. نمونه دیگری از آن، برخورد شیخ علی (از نوادگان شهید ثانی) با محقق سبزواری است كه در ردیه خود بر محقق درباره مسأله غنا، وی را متهم كرده است كه در وقف برخی كتاب‌ها، عجمی بودن را برای استفاده از آن كتاب‌ها قید كرده است. در این باره شاهد دیگری در دست نداریم و روشن است كه با استناد به این دو مورد، نمی‌توان به طور جدّی درباره آن سخن گفت.
رساله مزبور شامل ده برگ است كه به خط مؤلف بوده و به شماره 2244 در كتابخانه آستانه رضوی علیه السلام ثبت شده است. این نسخه از جمله موقوفات ابن خاتون بوده و به سال 1067 وقف این كتابخانه شده است. «1»
مؤلف بر پیروی خود از آثار پیامبر صلی الله علیه و آله و عترت طاهرین علیهم السلام تأكید كرده و یكی از سنن آن بزرگواران را اعتكاف دانسته است. وی درباره این كه این سنت مورد وفاق جمیع مسلمانان است تكیه كرده و ابراز می‌دارد كه در قزوین و اصفهان پی‌گیر این سنّت بوده است، به طوری كه با تلاش‌های او به صورت یك سنت شایع و حسنه جاریه درآمده است. او هدف خود را از این كار «رجوع خلایق به نور حقایق و اتباع خالق» ذكر كرده و به علاوه، مسأله دعا برای بقای «دولت علویه و سلطنت موسویه» را مد نظر داشته است، به طوری كه این دولت سنیه به دولت صاحب الزمان علیه السلام متصل شود. (و منها التوسل للدعاء لدوام هذه الدولة العلویة، و السلطنة الموسویة، و فرج الذریة، و قمع الاعادی بالكلیة، من ازبكیة و الروسیة، و غیرهما من السنیة، و اتصال هذه الدولة السنیة بدولة صاحب الزمان القویة.) به نظر وی توبه كنندگان در مراسم اعتكاف، هر ساله، به چندین هزار نفر بالغ می‌شوند و كسانی كه به دعا می‌پردازند، از شمار افزونند.
در برابر این اقدام مؤلف، كسانی به مخالفت برخاسته‌اند. وی از آنان به عنوان «بعض الناقصین من المعاصرین» یاد كرده و آن‌ها را به دور از حدیث و اجتهاد دانسته است. آن كسان، وی را متهم به اعمال خلاف شرع كرده‌اند و مقصودشان از عمل خلاف شرع، موضع و روش شیخ در برپایی اعتكاف است.
______________________________
(1). بنگرید: آقابزرگ، ذریعه، ج 19، ص 11، نسخه دیگری از آن در مجموعه 2306 (برگ‌های 120- 138) كتابخانه وزیری یزد موجود است. (نك: فهرست، ج 4، ص 1243). متن رساله به كوشش استاد احمد عابدی در «میراث اسلامی ایران»، دفتر اول، صص 313- 337 چاپ شده است.
ص: 1161
در این باره، مخالفان چهار اشكال بر وی وارد كرده‌اند: نخست آن كه چرا اعتكاف را در مسجد شاه كه به تازگی ساخته شده، برقرار نموده است؛ یعنی همان مسجد شیخ لطف اللّه.
دوم آن كه چرا اعتكاف را در دهه آخر ماه رمضان برگزار می‌كند. سوم آن كه چرا برای اعتكاف قبّه زده است؛ و چهارم این كه چرا در شب‌های اعتكاف، مراسم احیاء دارد؟
مؤلف ابتدا با نثری مسجّع و عباراتی ادیبانه و تا حد زیادی مصنوع، مخالفان را مورد حمله قرارداده و از او- كه باید شخص معینی باشد- خواسته است تا در این گونه مسایل به امثال وی كه آشنای به حدیثند و از خاندانی اصیل و صاحب كمالند و «قرنا عن قرن» از «قدیم الزمان الی الآن» اهل دانش‌اند، رجوع كند. سپس می‌افزاید كه بنا دارد تا در این رساله كه نامش را ماء الحیات و صافی الفرات فی رفع التوهمات و دفع واهی الشبهات گذاشته به این اشكالات پاسخ خواهد داد.
در آغاز به نقل حدیثی كه در اعتكاف رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شده پرداخته است. در این حدیث آمده است كه امام صادق علیه السلام فرمود: لا اعتكاف الّا بصوم فی مسجد جامع. سپس حضرت فرمود، رسول خدا صلی الله علیه و آله در دهه آخر رمضان، در مسجد اعتكاف كرده، بر آن حضرت قبه‌ای برپا می‌شد و همانجا رختخواب خود را پهن می‌كردند.
مسأله‌ای كه در فقه شیعه مطرح بوده است، تلاش برای روشن كردن مقصود از مسجد جامع است. این اختلاف ناشی از این روایت است كه اعتكاف در مسجدی جایز است كه امام عدل، جماعتی در آن برگزار كرده باشد. از امام صادق علیه السلام درباره اعتكاف در مساجد بغداد سؤال شد، امام فرمود: در مساجد كوفه، بصره، مدینه و مكه، اعتكاف جایز است. «1» برخی از فقها صرفا همین چند مسجد را برای اعتكاف تجویز كرده‌اند و برخی دیگر، اقامه اعتكاف در مساجد دیگر را نیز روا شمرده‌اند. از گروه دوم، كسانی تنها مساجد جامع را برای اعتكاف معین كرده و برخی دیگر، اعتكاف در همه مساجد دست كم بزرگ را روا دانسته‌اند.
شیخ لطف الله بر این باور است كه اعتكاف در تمامی مساجد جامع و حتی غیر جامع جایز است. وی درباره روایتی كه «امام عدل» را مطرح كرده، چنین اظهار می‌كند كه مقصود از امام عدل، اعم از امام معصوم و غیر معصوم است. شیخ تأكید دارد كه اصولا سؤال درباره مساجد بغداد بوده و روشن است كه وجه عدل نمی‌توانسته ارتباطی با امام معصوم برای اقامه نماز در آن مساجد داشته باشد.
______________________________
(1). رك: نجفی، محمد حسن، جواهر الكلام، ج 17، صص 173- 171
ص: 1162
اصطلاح «امام عادل» در بسیاری از موارد در فقه شیعه، از جمله مبحث نماز جمعه، به كار رفته و ورود آن‌ها در احادیث، این بحث را در پی داشته است كه آیا مقصود از امام عادل، امام معصوم است یا آن كه شامل امام جماعت هم می‌شود. این سخن، حتی درباره اصطلاح سلطان عادل نیز مطرح شده و نوعا در این باب، آن را عبارت از امام معصوم علیه السلام دانسته‌اند. در اینجا، هم به قرینه روایت مذكور و هم از حیث امكان عملی شدن اعتكاف، امام عدل را اعم از معصوم دانسته است. شیخ حر عاملی، نیز در وسایل، اصطلاح «امام عدل» را نظیر «شاهد عدل» دانسته است. «1»
شیخ لطف اللّه نكته مهم تعبیر «امام عدل» را، مفهوم «عدل» دانسته و آن را منحصر در امام معصوم نكرده است. در عین حال، همو، تعبیر سلطان عدل را منحصر در معصوم علیه السلام دانسته است. مؤلف، دایره اعتكاف را از مساجد جامع به مساجدی كه جماعت در آن برگزار می‌شود، توسعه داده و با استناد به برخی از روآیات، اقامه نماز جماعت را در یك مسجد، برای اعتكاف، كافی دانسته است. البته تأكید دارد كه مسجد باید مسجد بزرگی باشد نه در حد مساجد محلی یا مسجد بازار و امثال ذلك.
وی با اشاره به آراء برخی از فقهای متقدم در اینكه تنها در مساجد اربعه اعتكاف رواست، اسامی جمعی از علمای عصر خود را كه اغلب علمای جبل عامل هستند، ذكر كرده و رأی آنان را چنین دانسته كه در هر مسجد جامعی اعتكاف جایز است. از جمله آنان مرحوم شیخ بهایی است كه در هنگام تألیف این رساله در قید حیات بوده است. هم چنین شیخ علی بن عبد العالی میسی- و نه كركی- جدّ نویسنده و نیز شهید ثانی و بسیاری دیگر.
مؤلف درباره اینان با اشاره و به الفاظ مد اللّه ظله و قدس اللّه روحه، حیات و ممات آن‌ها را در زمان خود متذكر می‌شود. اطلاعاتی كه وی درباره این افراد می‌دهد، بعضا قابل توجه و جالب است. رأی افرادی كه هم عقیده با او هستند، با ذكر نسب آنان چنین است: ... محقق ثانی- كركی- و دو فرزند باهوش او: شیخ عبد العال و شیخ حسن ممتحن- قدس الله سرهم- و دو سبط او سید حسین مجتهد عاملی و امیر محمد باقر- قدس الله روح الاوّل و مدّ ظل الثانی- و شهید ثانی و نوادگان او شیخ حسن و سید محمد- قدس الله ارواحهم- و شیخ اجل اكرم، خاتمة المجتهدین شیخ بهایی و پدرش شیخ حسین حارثی صمدی عاملی- مد الله ظل الاول و رفع روح الثانی- و استاد كل بعد از شیخ، شیخ علی بن عبد العال عاملی میسی- جد بزرگ ما- و دو فرزند نجیب او: شیخ ابراهیم- جد ما- و برادرش شیخ جعفر. و سید سند سید حسن شفطی عاملی شاگرد جد ما شیخ نور الدین علی میسی؛ و دو شاگرد
______________________________
(1). عاملی، شیخ حر، وسایل الشیعه، ج 7، ص 402
ص: 1163
شیخ ابراهیم- جد ما- یكی ملا عبد الله شوشتری شهید و دیگری میرزا محمد استرآبادی- مدّ الله ظل الاخیر- و شماری دیگر از مجتهدان.
به دنبال آن، روایاتی كه مشتمل بر اعتكاف رسول خدا صلی الله علیه و آله در دهه آخر ماه مبارك رمضان است، آورده و به مستشكلی كه آن را مورد انكار قرارداده، سخت حمله كرده، او را تا بدانجا می‌برد كه گویی ضروری دین را منكر شده است.
درباره نصب قبّه، شیخ، افزون بر روآیات، به عمل شیخ بهایی و عارفان دیگر شهر استناد می‌كند كه خود نشانگر عظمت و موقعیت شیخ در روزگار مؤلف می‌باشد. البته مؤلف كه احتمال می‌دهد كسانی شیخ و این عمل وی را مورد انكار قرار دهند، می‌كوشد تا به هر حال با دلایل نقلی و عقلی، جواز نصب قبه را در مسجد برای معتكف اثبات كند.
از لحن مؤلف آشكار است كه معترض بر وی شخص خاصی بوده و با استناد به آراء متقدمان كه بیش‌ترشان، اعتكاف را تنها همان مساجد اربعه جایز می‌شمرده‌اند، به شیخ لطف اللّه حمله می‌كرده است. معترض، افزون بر آنكه امام عدل را بر امام معصوم حمل می‌كرده، مسجد شیخ را نیز مسجد جامع نمی‌شمرده، و حتی مسجد اعظم نیز نمی‌دانسته است. شیخ او را در این باره كه «جدید» بودن مسجد را مطرح كرده، مورد اعتراض قرارداده و نوشته است كه جدید و قدیم چه تأثیری در حكم مسأله اعتكاف می‌تواند داشته باشد. به علاوه، مسجد جامع و یا اعظم در شهر ممكن است، متعدد باشد. او شهرت یك مسجد را به مسجد جامع، مانع از جامع بودن مساجد دیگر نمی‌داند. از اینجا، شیخ به سراغ این مطلب می‌رود كه مسجد او اكنون در عراق و خراسان شهره آفاق شده، و همه جا گفتگوی این است كه سلطان برای فلان شیخ، مسجد جامعی در اصفهان بنا كرده است. به نوشته شیخ، بسیاری از كسانی كه از اطراف و اكناف به شهر در می‌آیند، به این عنوان سراغ شیخ را می‌گیرند. آنان می‌پرسند: این شیخی كه شاه، مسجد جامع جدیدی برای وی بنا كرده است كجاست تا وی را تبرّك كرده، خدمتگزار او باشیم.
شیخ با اشاره به بنای مسجد توسط شاه می‌گوید: زمانی كه شاه تصمیم گرفت این مسجد را بنا كند، به من گفت: برآنم تا برای شما مسجد جامعی در برابر خانه و دیدگان خودم بسازم كه هزار تا دو هزار نفر را در خود جای دهد و تركان و بندگان و دیگران [برای نماز] در آن نزد تو گرد آیند.» بعدها مرتب از وضع مسجد می‌پرسید و آن را مسجد جامع می‌نامید. گفتنی است كه اطلاعات ارائه شده توسط شیخ لطف الله، برای آن است تا «جامع» بدن مسجد مورد نظر را اثبات كند تا اعتكاف در آن روا باشد.
ص: 1165

35 گزارش اندیشه‌های سیاسی یك عالم شیعی صاحب منصب در دولت صفوی علی نقی كمره‌ای (م 1060)

اشاره

دولت صفوی، نخستین دولت شیعی دوازده امامی است كه مبنای كار خود را به صراحت بر دفاع و ترویج از مذهب تشیع قرارداده است. پیش از آن نمونه‌هایی مانند دولت آل بویه و سربداران خراسان و ... بوده است كه درباره آن‌ها چند و چون‌های فراوانی وجود دارد. به همین دلیل، تجربه عملی دولت صفوی، به ویژه در برخورد با مسأله رهبری و امامت كه مهم‌ترین ركن تشیع است، اهمیت زیادی دارد. آنچه در جمع می‌توان در این زمینه عنوان كرد، آن كه دولت مزبور، بر پایه نوعی توافق و همكاری میان سلطان و مجتهد شكل گرفت.
تجربه این توافق در دولتهای اسلامی غیر شیعی هم وجود دارد، اما در اینجا تا حدودی رنگ شیعی و ولایی به خود می‌گیرد. اكثریت قریب به اتفاق علما، به هر دلیل، پذیرفتند تا با مشاركت در این دولت، به اداره امور شرعی مردم بپردازند و امور عرفی را به سلطان واگذار كنند.
یكی از این مجتهدان، علی نقی كمره‌ای، یعنی شخصی است كه نوشتار حاضر به بیان اندیشه‌های وی بر اساس كتاب همم الثواقب او پرداخته است. كمره‌ای قاضی این دولت و پس از آن شیخ الاسلام بوده و از این زاویه اظهار نظرهای او قابل توجه است. از كتاب همم الثواقب چنین به دست می‌آید كه همه سلاطین صفوی، در همه وقت وفادار به توافق سلطان و مجتهد نبوده‌اند و دشواری‌هایی در مناسبات علما با حكومت وجود داشته است.
مباحث این نوشتار، شرحی از زندگی و آثار كمره‌ای، و سپس مروری بر كتاب همم الثواقب اوست كه وی اندیشه‌های سیاسی و فرهنگی خود را در آن عنوان كرده است. طبعا، مثل همیشه، طرح این قبیل اندیشه‌ها، به ویژه جزئیات آن، به معنای همراهی مؤلف با مطالب آن نیست. این مرور، شامل سایر نكات فرهنگی نیز می‌شود كه برای شناخت دوره صفوی مفید بوده و وی در این اثر خود به آن پرداخته است.
ص: 1166

درآمد

شیخ علی نقی كمره‌ای شیرازی اصفهانی (م 1060) فرزند شیخ ابو العلی محمد هاشم طغائی، از عالمان برجسته دوره صفوی است كه افزون بر دانش قابل توجه، از موقعیت اجتماعی و سیاسی و دینی بالایی برخوردار بوده است. وی به درخواست امام قلی خان حاكم فارس، مدت‌ها قاضی شیراز بود و پس از آن، به درخواست خلیفه سلطان اعتماد الدوله شاه‌عباس دوم (در سال 1055) به منصب شیخ الاسلامی اصفهان كه بالاترین مرجعیت دینی- سیاسی بود، دست یافت و تا سال مرگش، یعنی 1060 این منصب را در اختیار داشت.
افندی در ادامه، پس از یاد از برخی از آثار وی می‌نویسد: اولاد و احفاد وی در شیراز و اصفهان بوده و هستند و كسانی از آن‌ها در زمان وی، زنده و برخی درگذشته‌اند. وی در اصل از كمره (از محال فراهان) بوده و لذا علاوه بر شهرت به شیرازی و اصفهانی، به كمره‌ای فراهانی هم ملقب است. افندی می‌افزاید: وی در زمره شاگردان سید ماجد بحرانی بوده كه در شیراز زندگی می‌كرده است. «1» كمره‌ای از شیخ بهائی و میرداماد نیز اجازه روایتی داشته و برخی از این اجازات را در پایان رساله لزوم وجود مجتهد در عصر غیبت آورده است. «2»
به نظر می‌رسد او در روزگاری كه در شیراز بوده، در دوران شاه صفی (1038- 1052) از موقعیت چندانی برخوردار نبوده و حتی گرفتار فقر مالی نیز بوده است. این مطلب از كتاب همم الثواقب او كه در ادامه، مروری بر آن خواهیم داشت، به دست می‌آید. در اواخر دوره آن شاه به سمت قاضی شیراز منصوب شده و قاعدتا از این مشكلات خلاصی یافته است.
شیخ حر در شرح حال وی نوشته است: وی فاضل و فقیه و بزرگ بوده و كتاب‌هایی دارد. آنگاه افزوده است: وی قاضی شیراز بود و در زمان ما درگذشت. «3»
از كمره‌ای فرزندی با نام بهاء الدین محمد، در سلك عالمان بوده و كتاب اثبات الرجعه به خط وی از سال 1085 برجای مانده است. «4» وی از شاگردان آقا حسین خوانساری بوده و برخی از آثار خوانساری، به خط بهاء الدین محمد طغائی موجود است. «5»
______________________________
(1). افندی، ریاض العلماء، ج 4، ص 271 و نك: فسائی، فارسنامه ناصری، ج 2، ص 1147
(2). میراث اسلامی ایران، دفتر ششم، صص 429، 430
(3). عاملی، شیخ حر، امل الامل، ج 2، ص 208
(4). آقابزرگ، ذریعه، ج 1، ص 92
(5). آقابزرگ، ذریعه، ج 6، ص 192
ص: 1167
یكی از همراهان وی را نیز می‌شناسیم كه از شیراز به اصفهان آمده و نامش ملا مقیم جعفری شیرازی شاعر بوده كه در سال 1074 در اصفهان درگذشته و در همان شهر، پس از درگذشت علی نقی، شاگردی علی رضای شیخ الاسلام را می‌كرده است. «1»